به نام خدا
دوستان سلام
امیدوارم روزه و نمازتون مورد قبول حق تعالی قرار گرفته باشد فرصتی پیش آمد و من به خاطر مبارکی و میمنت ماه مهمانی خدا دعوت برنامه ماه عسل شبکه سه را پذیرفتم تا فردا شب از طریق این برنامه و در کنار دوست بسیار عزیزم آقای احسان علیخانی با مردم میهن عزیزمون و همینطور با شما هم در ارتباط باشم امروز هم از پشت صحنه فوق برنامه تصویربرداری کردند که در برنامه فرداشب به نمایش خواهند گذاشت دوستان عزیزم که به من لطف دارند و تاکنون به اینجا مرتب سر زده اند دعوت می کنم که حتما این برنامه را ببیند شاید به برخی از پاسخهای سوالات شون که اینجا طرح کرده اند برسند با آرزوی قبولی طاعات
;
عموپورنگ 
سلام
نماز و روزه ی شما هم قبول باشه
عمو ممنون که گفتین فردا حتما برنامه ی ماه عسل رو نگاه میکنیم
مطمئنم مثل همیشه با وجود شما برنامه جذابی خواهد بود.
التماس دعا.
سلااااااااااام خیلی خوب شد که خبرمون کردید ممنون
سلام
وای عمو جدی؟؟وای چه عالیییییییییییییی….اونقدرهول شدم مدیوپلیر بازشد…..اهنگ پخش شد…بابام بیدارشدن!!!!!!!!!
اتفاقا امروز داشتن برنامه شو نشون میدادن به این فکرافتادم همه پیامک بزنیم دعوتتون کنن!
وای عمو چه عالی برم به بچه ها خبر بدم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!1
عموجون دوستتون دارم
خدانگهدار
عموجون چه عکس قشنگی!!!!تافرداساعت7چه جوری صبرکنیم؟
پیامکهانمیرسه!فقط تونستم به ژاله بگم….اونقدرذوق کرد…صداجیغشو از مسنجرشنیدم….
ببخشیدمزاحم شدم…قول میدم برم بخوابم…پنجاه بار گفتم خدانگهدار….اما دلم نمیادبرم…این واقعیه
شب قشنگتون بخیر….التماس دعا
خـــــــــــــــدانــــگــــــــــــــــهـــــــــــدار
به نام خدا
سلام عمویی عزیز تر از جونم
خوبین عمو؟
خیلی خوشحالم…آخی عمو عکس کنار سفره افطارتون خیلی قشنگه…حالا میتونم بهتر تصورتون کنم موقع افطار..عمو جون من یه عالمه این شبا فکر کردم…دوباره میشم همون دختر شادتون…شاد شاد..
عمویی فردا نامه امو اسکن میکنم..عمویی فردا به آقای علیخانی میشه بگین سوالای خوب بپرسه؟سوالا دوباره تکراری نشه مثل برنامه نقره؟…عمویی یه سوال..ببخشینا..آخه با بیشتر بچه ها درباره اش صحبت کردم اما همه مثل خودم!نمیدونستن…عمو توی پست قبل منظورتون چی بود؟!ما کامنت نذاریم؟یا یکی بذاریم؟میمیریم که عمو!!یا جوابو میخواین دیر تر بدین؟!عموجونم هر چی بگین همون کار رو انجام میدیم..
(دخترتون)
واي عمو بازم سلام.
عمو الان بهتون پيامكمو زدمو گفتم خيلي خوشحالمون كردين عمو اما گفتم تواين قسمتم بهتون بگم كه:
خيلييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييي
ماهيييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييي
عمويييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييي
عموجون نميدونم تاحالا چندتا جيغ بنفش شنيدين عمو اما تجسم كنيد كه بلند ترينشو ازپشت بلندگو بكشن اونوقت اينارو همه رو بخونين .
عمو واقعا نميدونين كه چقدر خوشحالم الان عمو. واااااااااااااي عمو واقعا ممنونتونم يابهتر بگم جميعا همگي ماها ممنونتونيم عمو.
عمو اگه الان قيافه ي منو ميديديناااااا كلي ميخنديدين عمو اخه نميدونين كه الان نصفه شبي كلي دارم تو اتاقم ميخندم . الانه كه يهو بيان سراغم به خدا.
عمو دارم بدجوري از خوشحالي ميميرم. عمو دعاكن تافردا حداقل دووم بيارمو بتونم برنامه رو ببينم عمو والا ميشم اش نخورده و دهن بدجوري سوخته.(نيشخند)
عمو نميدونم به خدا چي بگم ديگه.
عموييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييي
ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون
ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون
ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون
ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون
ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون
ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون
ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون
ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون
ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون
ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون
ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون
ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون
ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون
ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون
ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون
ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون ممنون
عمو شادمون كردين خداشادتون كنه الهي.
اميدوارم خدا بهترينه بهترينه بهترين وديعه هاشو براي شما كنار بزاره عمو.
عمو اميدوارم خداهميشه پشت و پناههه شما و خانواده ي مهربونتون باشه الهي.
عمو منكه ديگه گيج شدم چه دعاييي واسه عمويييم بكنم فقط همينوبگم كه :
خدايا به خاطر پاداش اين محبت عمويييمون هرچي اون دله مهربونه عمويييه ما ميخواد و به صلاحشونه رو بهشون بده كه واقعا لايقشن.
الهييييييييييييييييييي اميييييييييييييين ، امييييييييييييين يارب العالمييييييين
عمو خيلي دوستتون داريم عمو.
خدايا بينهايت بار شكرت به خاطر تموم نعمت هات مخصوصا به خاطر اين مهربوني كه درحقمون كردي و عمويييرو بهموون دادي. واي خدا بازم شكرت. هرچي بگم شكر كمه باز كمه.
واي عمو هرچي مينويسم بازم از ذوقم هيچي كم نميشه عمو.
عمو چه كرديييي باهامون واقعا عمو.
عمو ولي واقعا باتموم وجودم ارزو ميكنم كه يه روز برسه شما هم بيايينو با لبايي پره خنده و دلي پره پره پراز شادي بيايين بنويسين و بگين كه خيلي الان توي اون لحظه شادين.
عمو تروخدا منو ببخشين خيلي دلم ميخواد كمتر اذيتتون كنم ، عمو به خدا ميدونم كه بازبون روزه اينهمه كار كردن خيلي سخته عمو.
اما چيكار كنم نميشه . اصلا نميتونم كمتر بيام . هرچيم دارم سعي ميكنم فعلا نتيجه اي انگار نداشته.
پس منو حلال كنين عمو تروخدا.
عمو محتاج دعاهاتونيم عمو.
خداياروياورو نگهدارو نگهبان و حافظ و پشت و پناههه شما بهترين عموي ناياب دنيا و خانواده ي خيلي خيلي ماه و مهربونتون باشه الهي.
راستي عموجون شرمندم اما نتونستم اينو نگمو برم.
عمو ميگمااااا اين عكسه كه گذاشتين خيلي خيلي ماهو دوست داشتنيه عمو خيلي صميمي و عاليه به خدا عمو ممنونيم . عمو اي كاش بابا بزرگ و مامان بزرگمونم توش بودنااااا.ايشالله دفعات بعدي مگه نه عمو؟
عمو تاالان پونصدتا كپي ازش برداشتم. ميخوام عمو فردا صبح پرينت بگيرم ازش ببرم مدرسه واسه دوستم.
خب ديگه عمو برم تا اون جيغ بنفشاي خودمو به خودم تحويل ندادين.( نيشخند )
ديگه بااجازه.
باارزوي بهترينهابراتون ميگم كه.
دسته علي يارتون خدانگهدارتون توقلب من ميمونه اميد ديدارتون.
به نام خدا
سلام عموجون
عمووووووووووووووووووووو خدا کنه دیر نکرده باشم. یعنی همین امشب؟؟؟
اونوقت ساعت چنده؟؟؟
اخه من زیاد تلوزیون نمیبینم؟؟؟
تروخدا بچه ها…شماهایی که شماره مو دارین اگه میدونین حتما به منم خبر بدین
عموجون نماز و روزه هاتون قبول درگاه حق.
تشکر که بهمون خبر دادین. حتما میبینیم. عمو تو پیام نمای شبکه سه مینویسه ساعت چند برنامه ماه عسل رو پخش میکنن دیگه.درسته؟
پس همی الان البته بعد اینکه اذون گفت و نمازمو خوندم میرم سراغ پیامنا 😀
عموجونم
عموی یکی یه دونه ام بی نهایت ازتون متشکرم 🙂 🙂 متشکرم 🙂 🙂 متشکرم 🙂 متشکرم 🙂 متشکرم 🙂 🙂
فعلا خدانگهدارتون
(برادرزاده ی کوچولوتون)
سلام عمو جون.خوبين ؟شيمي احوال خبيسه؟(عمو اين تيكه گيلكي رو درست نوشتم يا نه؟من كه شمالي نيستم ولي اينو از شما ياد گرفتم).
چه خوب شد كه خبر دادين عمو جون.
راستي عمو سر اين سفره ي قشنگي كه نشستي يادت نره منم دعا كن.
سلام عموی گلم
نمیدونی چقدر خوشحالم کردی که خبر دادی
خوب شد اومدم دیدم
ممنوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووون
حتما نگاه میکنم
دوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسست دااااااااااااااااااااااااااااارم
روزه نمازتون قبول درگاه حق
فعلا
عمو چرا برنامه زنده فقط یه صفحه آبیه؟!!!!!!!!!!!!!!
به نام خدا
اخ جونننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننن
ديشب وقتي برنامه ماه عسل پخش شد با خودم گفتم چيميشه عمو هم توي اين برنامه بياد
حالا آرزوم برآورده شد
اخ جونننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننن
واييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييي
خيلي باحالههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه
بزرگ مرد كوچك
يادت نره
مارو هم دعا كني
برام دعا كن دل و زدم به در يا دارم ميرم دنبالشون جوابم هم كه ندادي ميدونم جوابش و نميدوننين كه بدين
ممنون
🙂
به نام خدا
سلام عموجونم طاعات و عباداتتون قبول حق باشه .
عموجون چقدر خوب كه امروز مهمون برنامه ي ماه عسليد ، عموجونم خيلي خوشحال شدم براتون آرزوي موفقيت
و سربلندي رو مي كنم اميدوارم هميشه سرحال و سرزنده باشيد .
تا بعد
دست علي يارتون خدانگهدارتون
توقلب ماميمونه اميد ديدارتون
التماس دعا
سلام عمویی!!!
ممنون …بعد از ظهر منتظر شما هستیم.
راستی یادم رفت… سلام به همه دوستان گلم از جمله دوست عزیزم ( ؟؟ )
من هم خیلی خوشحالم که دوستهای خوبی مثله شما پیدا کردم…
تا بعد…
به نام خدا
سلام عموجون… اصلا باورم نمی شه… !!!!!!!!!!!!!!!!!
دیروز وقتی داشت این برنامه رو نشون می داد خیلی دلم گرفته بود و گریه ام می یومد… با خودم گفتم کاش عموپورنگ رو دعوت کنند…..
غیر قابل باوره………. الان اومدم دیدم اینجا دیدم نوشتید که امروز میایید. تازگی ها یه جوری شدم هرچی از فکرم می گذره اتفاق می افته…….
عموجون منتظرتونیم… اخ جون امروز 2 بار می بینیمتون..
خیلی دوستتون داریم.
دعامون کنید..
به نام خدایی که مالک حقیقی قلب هاست ….
سلام عموییییییییییییی جونم ….
وای عمو شما کمر بستین برای این که ما رو از خوشحالی بکشین …؟؟؟؟!!!!!
این چند وقته انقدر بهم شک وارد شده فکر کنم یک دونه دیگه میخوام تا سکته ی کامل کنم ….
دیشب ساعت 5 صبح اس ام اس رامینا رسید …. از خوشحالی پا شدم و نشستم و تا صبح دیگه نخوابیدم اونوقت فکر کنید شب ساعت دو خوابیده بودم ساعت 4:30 هم بیدار شدم و ….
وایییییییییییی عمو جون من کلا دارم خواب میبینم مگه نه ؟؟؟؟
مگه میشه تو 1 ماه این همه اتفاقات خوب پشت سر هم … عمو من دیگه هاج و واج موندم نمیدونم چه طوری باید خدا رو شکر کنم… از وقتی پیامک رامینا رسید تا همین الان دارم ذکر میگم بلکه این قلبم که از خوشحالی تند تند مثل گنجشک میزنه یه کوچولو آروم بگیره ….
عمو جون … واقعا کلمه ها کم میارن برای تشکر … انگار هر جوری که می خوای کنار هم بذاریشون که احساستو بگی نمیشه …..
این که نمی تونم اون طوری که باید ازتون تشکر کنم اذیتم میکنه …. می خوام بدونید با قبول کردن دعوت ماه عسل چه اندازه بزرگواری به خرج دادید و چقدر خوشحالمون کردید ….
اما انگار تا نباشید و نبینید که من دارم مثل ابر بهار اشک شوق میریزم و این کیبردم که آخرش به خاطر تماس زیاد با آب میسوزه رو نبینید باورتون نمیشه ….
خیلی بده که آدم بخواد یه چیزی رو بگه ولی ندونه باید به چه زبونی راجبش حرف بزنه ….
در هر حال واقعا ممنونم … عمو جونم عکستون کنار سفره ی پر برکت افطار خیلی فوق العادس ….
اگه بخوام راستشو بگم چند دقیقه ای عکسرو نگاه میکردم و کنجکاو بودم ببین اینجا خونه ی شماست …..
عمو جون چرا چپ چپ نگاه میکنی ؟؟؟؟ خوب من یه کمی کنجکاوم دیگه ….. چشم قول میدم تو این ماه پر برکت این عادت بدم رو هم کنار بزارم … حالا اخماتونو باز کنید و دیگه به برادرزاده ی کچولوتون از راه دور چشم غره نرید …
دیگه همین …. التماس دعا!!!! کنار سجاده ی مخملیتون وقتی که دلتون بیشتر ازهمیشه ا عرش آسمون گره خورده یاد ما هم باشید ….
کسی که برای عموش بهترین ها رو می خواد مائده
سلام خيلي ممنون كه لطف كردين وبه ما خبر دادين
من و دوستم سيمين تصميم گرفتيم براي سلامتي شما ختم قران كنيم وحتما هم اين كارو مي كنيم
خيلي دوستون دارم
ببخشيد ها فضولي مي كنم اينجا كجاس عكس اينداختين ؟
ميتونين جواب ندين
سلام عمو جونم
باز اومدم
عمویی دیشب که برنامه ماه عسل وماه من سلام شروع شد تند تند کانال وبین شبکه دو وسه عوض میکردم میگفتم شاید تو یکیش شما دعوت باشین.
حالا امروز دعوتید
از طرفی خوشحالم که اکثریت بچه ها در یه روز دوبار شما رو میبینن
واز طرفی نا راحت که اقلیت بچه ها (یکیش من) نمیتونن برنامه رو ببینن
آخه میرم کلاس زبان مثلا
یکی نیست به من بگه آخه چرا تو تابستون خودمو انداختم تو هچل میذاشتم مهر میرفتم دیگه
عمو مثلا کلاس هامو تنظیم کرده بودم که بابرنامه شما تداخل پیدا نکنه برنامه کودک میتونم ببینم ولی برنامه های متفرقه رو نه
آخه کلاس از ساعت یه ربع به هفت تا هشت ونیم
الانم که ماه رمضان مثلا آوردنش جلو یه ربع زودتر میریم
عمو دود از کله ام بلند شد
عمو این لینک که گذاشتین (برای دیدن برنامه زنده اینجا کلیک کنید)میتونم اونجا برنامه رو ببینم بعدا
آخه دفعا قبل که تو کامنت یکی از بچه ها جواب داده بودین باز نکرد.
بازم سرتون رو درد آوردم
ببخشید
نماز وروزتون قبول درگاه حق
شاد وپیروز باشید
خدانگهدار.
سلام
نماز و روزه تون قبول حضرت حق
چقدر خوب.حتما اين برنامه رو نگاه مي كنم.
تصويري كه گذاشتيد خيلي قشنگه.
به نام خدا
عمویییییییی باورم نمی شه این قدر زود دعام مستجاب شد
هوووووووووورا
عمو دارم بال در می آرم
عمویییییییییییییییییییییییییییی خیلی دوست دارم
خیییییییییلی
عموی گلم آپ کردم خوشحال میشم اگه بیاید
بازم ممنون
عمو منم سر سفره افطار اگه میشه فراموش نکنید
به نام خدا
سلام
حاج عمو عزیزم و آجی های گلم حلول ماه مبارک رمضان را به تک تکتون تبریک می گم.
طاعات و عباداتتون قبول امیدوارم در این ماه پر برکت بتونیم بهترین ها رو از خداوند متعال هدیه بگیریم.انشاالله
دوستدار ابدیتان معصومه
عمو جونم
خيلي مشتاقم اونجا ببينمتون
مطمئنم سر برنامه ذوق ميكنم
دوستم بهم اس ام اس زد گفت شما اين مطلبو نوشتين
ديروز نميتونستم بيام اينجا همش پيام ميداد اينجا فيلتر هستش (با اينكه بچه ها گفته بودن اينجا بازه)
الان كه داشتم ميومدم دستنوشت همينجوري پشت سر هم ميگفتم :
جون مادرت برو توو
جون مادرت برو توو
جون مادرت برو توو….
خلاصه مثل اينكه به مادرش حساس بود اومد تووو
سلام عمو جونم خوبین؟ نماز روزه هاتون قبول همونطور که مهسا دوستم گفت ما شروع کردیم به خوندن قران هر روز یه جز میخونیم که انشال.. بتونیم تا اخر ماه مبارک تموم کنیم عمو جونم اومدم بگم خیلی خیلی ممنونم واقعا نمیدونین چقدر خوشحال شدم وقتی اسممو گفتین به خدا به خاطر اینکه اسمم تو برنامه گفته شده خوشحال نیستم این چیزا دیگه از سن و سال من گذشته فقط از این لحاظ خوشحال شدم که هنوز ما ها رو بیاد دارین و این کار شما جواب خوبی بود برای کسایی که میگفتن عمو شما ها رو از یاد برده حاج عمو جونم اگه قابل باشم به خدا موقع افطار اولین دعام مطعلق به شماست در ضمن عمو این سومین باری بود که منو از ته دل خوشحال کردین اولین بار دو سال ÷یش بود که تو تبریز دیدمتون و باهاتون عکس انداختم شما که منو امثال منو اینطوری خوشحال میکنین انشال.. هرچی از خدا بخواین براتون بده عمو دیروز چند تا از شگردام برنامه رو دیده بودن اونقدر بهم ÷یامک زدن …عمو جونم شما خیلی ماهین برنامتون از اول سری جدید خیلی بهتر شده در ضمن ممنون که میاین ماه عسل واقعا خیلی خوشحال شدم عمویی دوستون دارم سیمین
به نام خدا
عموی مهربونم سلام
نماز وروزه هاتون قبول.
امروز وقتی وبلاگ مینا اصلاح پور عزیز رفتم و دیدم که به وبلاگش سر زدید و او خوشحال بود منم خوشحال شدم.
عمو حرفهای زیادی دارم بهتون بزنم ایمیل بدهم میخونید؟
امروز هم برنامه ماه عسل رو نگاه میکنم وتا شروع برنامه لحظه شماری میکنم.
عموبه منم سر میزنید؟خوشحال میشم.سالم وسلامت در پناه خدا .
دست علی یارتون /خدانگهدارتون.
به نام خداي مهربوني كه بهترين عمو واسه ما بچه ها يعني شما رو آفريد…
سلام عموي ماهم…
سلام بهترين عموي دنياااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا واسه ما بچه ها…
عمويي با خبر خيييييييييييييييييييييييييييييييييييييلي خوبي كه داديد ما بچه ها رو خيلي خوشحال كرديد…
عمو واقعا خوشحالمون كرديد…خيلي ازتون ممنونم…
و خييييييييييييييييييييييييييييلي هم از خداي بزرگ و مهربون ممنونم…
عمو جونم اتفاقا ديروز كه داشتم برنامه ي قشنگ ماه عسل رو مي ديدم با خودم گفتم:به خدا دارم راست ميگم
با خودم گفتم:اي خدا يعني ميشه يه روز هم از عمو دعوت كنن تا بيان برنامه ي ماه عسل؟؟؟بعد گفتم :
الهي آمين…
واي كه خدا چه قدر ما بچه ها رو دوست داره…و هميشه به حرفاي دلمون گوش ميده…
خدا جونم ازت ممنونم…
عمو جونم يك ماه گذشت…يادش به خير…يك ماه پيش يه همچين روزي تولدتون بود و همه ي ما بچه ها
خيييييييييييييييييييييييييييييييييلي خوشحال بوديم…
واقعا يك ماه گذشت به اين زودي؟؟؟
عمو فرداش هم يعني دوم مرداد براي من چه روز خوب و عجيب و پر از استرسي بود!!!(با لهجه ي رشتي دارم ميگم!!!)آخه من دوم مرداد كنكور داشتم اون ساعت 3 بعد از ظهر روز جمعه…كه داشتم از استرس مي مردم…
واي عمو حالا يه وقت ديگه ميام كامل براتون اون روز رو تعريف مي كنم كه تا مي تونيد از دست كاراي من تو اون روز مي خنديد!!!…
عمو جونم من برم نماز ظهر و عصرم رو بخونم و دو ركعت نماز شكر كه خدا اين قدر زود آرزومون رو بر آورده كرد و
دعامون رو مستجاب كرد…
خداي خوبم ازت ممنوننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننم.
التماس دعاي فراوون…
بدرود…
امضا:فائزه طرفدار قديمي و پر و پا قرص و هميشگي عمو پورنگ مهربون…
به نام خدایی که مالک حقیقی قلب هاست ….
سلام عموی مهربونم … بچه ها نگران چشم های شما هستند و من بجای این که سعی کنم کاری کنم که شما زیاد اذیت نشین از صبح تا شب ده بار میام اینجا … خوب دلم تنگ میشه …. عموووووووووو جون من همین الان یه چیزی فهمیدم این که انگار بعد از این همه سال هنوزم شناخت کاملی از شماندارم …. اصلا نمیدونم اگه روزی چند تا نظر بذارم مشکلی ایجاد نمی کنه ؟؟ عمویی کاش امروز من مجری بودم اون موقع همه ی سوالام رو می پرسیدم …. آخه عمویی مجریا نمیترسن هنرمندی که رو بروشونه ناراحت شه …. شاید چون خودشون هم هنرمند هستند میدونن باید چه چیزی رو چطوری پرسید ؟؟؟؟
با اجازتون یه گپی با آبجی های گلم بزنم …. اجازه هست ؟؟؟؟
سلام ممنون از شما اینجا متعلق به همه شماست خوشحال خواهم شد که همه شما رو فقط اینجا ببینم برای طرح سوالات هم فقط اینجا کلیک کنید
سلام ابجی مریم گلی جونم .… آپ زیبات رو خوندم ولی قسمت نظراتت برام باز نشد … داشتیم آبجی ؟؟؟آخه این چه حرفیه که من از وقتی عمو اومده دیگه نمیام پیشت خودت که حال و روزم رو میدونی ؟؟!! بازم شرمنده …. باور کن به یادتم ولی خیلی وقت بود اصلا نرفته بودم قسمت نظرات وبلاگ …. بازم از عکس خوشگلت ممنونم … راجب آپتم فقط میگم برای منم دعا کن … منم دارم قرآن رو ختم میکنم … راستی آبجی جون میشه لینک اون ختم قرآن دسته جمعی بچه ها برای عمو بهروز رو برام بذاری ؟؟؟؟
سلام آبجی رامینا جونم .… اس ام است رو که خوندم ساعت 5 صبح بود …. مثل یویو از جام پریدم و دیگه خوابم نبرد … همیشه هنقدر خوش خبری فدات شم ؟؟؟ خبر مجله ی کولاک رو هم تو بهم دادی …. ایشالله یکی از همین روزا خبردار بشم که عمویی رو دوباره از نزدیک دیدی و کلیییی با هم گپ زدین …. آپتم خوندم قسمت نظراتت برام باز نشد … از اون قسمت که از سخنان پامبر اکرم (ص ) بود خیلی خوشم اومد … اگه تونستی اینجا برای عمو جونم بذارش ….
سلام الهه سنگ صبورم و رفیق غمهام .…. نمیدونم چرا ازت خبری نیست ؟؟!!! ولی باور کن نگرانت شدم ….
سلام شیرین شیرین زبانم شمارتو برداشتم عزیزم …. حتما سر فرصت بهت اس ام اس میدم …. من خجالت میکشم بیای هم دیگه رو ببینیم آخه من خیلیییییییی کوچولو هستم … قول میدی مخسرم نکنی ؟ {شوخی }
سلام نرگس جونم ….. دو تا اس ام اس برات فرستادم … رسید ؟؟؟؟ بابا تو که شمارت از عمو هم رند تره ؟؟ هان !!! آخ یادمنبود قراره شماره ی عمو یادم نباشه !!!! ( عمو چپ چپ نگاهم نکنین خوب رنده از تو ذهن سخت پاک میشه ….. ولی مطمئن باشید با وجود رند بودن هیچ کاربردی نداره !!)
سلام مهرفروتن عزیز تو هم همراهی میکنیتو این جنبش … این خیلی خوبه …. فقط بیاید راجب یه موضوع واحد با هم دیگه گپ بزنیم …. خوب موضوع راجب چی باشه ؟؟؟؟ عمو پورنگ …… خوب معلومه راجب عمو هست اما یکم جزئی تر …. راجبش فکر کنید ؟؟؟ از خود عمو هم نظرشو بپرسیم که راجب چی حرف بزنیم ؟؟؟؟
سلام دریای عزیزم … میدونم که گفتن من مثل تماشا کردن خودت نمیشه … باور کن ارزو میکنم بتونی تماشا کنی !!!!
سلام ژاله ی موخرگوشی …. رامینا گفت : یه جیغ بنفش از خوشحالی کشیدی … خوشبحالت … من جیغمو قورت دادم …. تو گلوم گیر کرد … آخه نصفه شب خبردار شدم !!!! ژاله ی مهربونم چه خبر از سولماز ؟؟؟ این جا نمیتونه بیاد ؟؟؟؟ از زهرا جعفرزادگان چی خبر نداری ؟؟؟؟ ژاله دیروز دیدی عمو اول برنامه گفت : می خواد بره 81 ….. یاد جنبشی افتادم که تو برای بازگشت خاطرات شروعش کردی ….
سلام مشکات جونم .…. رفع شبهات شد ایشالله ……ولی یکمم حق داری باور نکنی ……. گاهی اوقات اتفاقاتی می افته که آدم به هیچ عنوان انتظارشو نداره …… مثل همین الان ……
سلام همای عمو بابا تو به جای همه ی ما گفتی : ممنونممممممممممم ……. نترس عزیزم ما از این همه شک ناگهانی جان سالم به در خواهیم برد …. راستش حرف های تو منم به خنده انداخت که نکنه این عمو انقدر خوشحالمون کنه که ذوق مرگ شیم اون وقت دیگه نتونیم برنامه هاشو ببینیم چه برسه به این که باهاش درد و دلم کنیم ……. من که نمیدونم چه جوری باید از عمو تشکر کنم … تو میدونی ؟؟؟
خوب بچه ها منر با همتون حرف میزنم ولی هنوز این جا هیچ کس جوابمو نداده … بابا جواب سلام واجبه به خدا !!!!! منم اوایل به اینجا به چشم راه ارتباطی با عمو نگاه میکردم و بس … ولی وقتی عمو دوست داره اینجا پاتوق دوستانه ی ما باشه … بیاید همه با هم بگیم : یا علی
همتونو دوست دارم مواظب خودتن باشید ….. التماس دعا …
کسی که برای عموش بهترین ها رو آرزو میکنه مائده
سلام عموپورنگ
امیدوارم حالتون خوب باشه…..من دخترخاله رامینام…..ممنون از برنامه قشنگتون…..
عمومن اهنگ ای باکلاه و به احترامش زودپاشین و خیلی دوست دارم….خیلی قشنگه……
الانم خیلی خوبه که هر روز میاین….اخی…حتماسختتون هم هست…!
خداحافظ
به نام خدا
دريا دل آشناي من ! سلام
طاعتها و عبادتهاتون ، قبول درگاه حق. ممنونم از اطلاع رساني به موقعتون.
منتظرتون هستيم…. هم توي فوق برنامه وهم توي ماه عسل …. موفق باشيد.
آرزومند آرزوهايتان : سحر – گيلان
به نام خدا
سلام عمویی و آجی های گلم
چرا خبر دارم…سولماز که نمیتونه بیاد نت همتون میدونین!و اینکه شاد و شنگول نیست..واسش دعا کنین
زهرا جعفرزادگان هم این یک ماه حسابی درگیر بیمارستانو این چیزا بود…هم باباش هم مامانش بیمارستان بودن…خدا رو شکر الان هر دو مرخص شدن اما بازم دعا کنین..
دیگه اینکه آره منم ذوق کردم وقتی عمو گفت میخواد بره به 81..
عمویی توی سنگ صبور واستون کامنت گذاشتم وقت کردین سر بزنین.ممنون…بخشای جدیدی که اضافه کردینم جالبه..عمو امروز توی برنامه ماه عسل از قدیما از خاطراتتون زیاد بگین..
(دخترتون)
سلام به همه دوستان خوب و *مائده* دوست مهربونم
خيلي خوب شروع كردي.باهات موافقم.من جوابتو توي پست دلتنگي دادم.
بچه ها در هر بخش مرتبط با اون بخش كامنت بگذاريم.تا عمو اذيت نشه.قبل از همه هم خودم رو مي گم.
سبز و آسموني باشيد.
*به نام خدای مهربون*
عموووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو 😦
عمو سلامممممممممم…
بلاخره دست نوشت واسم باز شد….
عمو باور کنید از دیشب تا حالا خودمو کشتم ولی دست نوشت باز نمیشد،عمو داشتم دق می کردم…
عمو وقتی ابجی نرگس بهم گفت قراره شما را توی برنامه ی ماه عسل ببینیم کلی ذوق کردم،عمو باورتون میشه دیروز که داشت ماه عسل را نشون میداد با خودم می گفتم خدایا چرا عمو را دعوت نمی کنند؟عمو که دلش خیلی پاکه،عمو که همه ی حرفاش از صداقت و پاکیه،عمو که اینقدر دل بچه ها را بدست آورده،عمو که اینقدر دل بنده های خدا را شاد می کنه،عمو که اینقدر خصوصیت خوب داره …..پس چرا؟
عمو
عمو باورم نمی شد که خدا اینقدر زود دعام را مستجاب کنه،شاید من فقط نبودم که دیروز این دعا را می کردم شاید خیلی های دیگه از بچه ها هم همون موقع داشتن همین دعا را می کردن….
عمو دارم از خوشحالی بال در میارم 🙂
عمو یی دیروز که گفتین چشماتون درد می کنه،دلم آتیش گرفت 😦
عمو از مهربونیهاتونه که اینقدر به اینجا رسیدگی می کنید و جواب ما را میدین…
تسبیح دونه دونه بشمار سی و سه دونه،لحظه ی خوب دعا به یادمون می مونه،اولی ذکر خداست قشنگ و آسمونی،دومی شکر خداست ازش جدا نمونی،دونه به دونه،دونه به دونه شکر خدای مهربون،تیک و تیک و تیک،تیک و تیک و تیک لحظه ی زیبای اذون!غروب به این قشنگی سحر به این یه رنگی وقت نماز و دعاست بیا اگه زرنگی….. دلم خیلی واسه ی این شعر و خاطرات81 تنگ شده بود عمو 😦
عمو جونم نماز و روزهاتون قبول،سر سفره ی افطار خیلی دعاتون می کنم عمو جونم….
امروز بابام روزنامه ی جام جم را گرفته بود عمو، بعد وقتی داشتم فهرست برنامه هایی که قراره پخش بشه را می دیدم…….دیدم نوشته مسابقه ی پورنگ؟!؟!
عمو واسه ی ختم قرآن (پنج شنبه 19شهریور،شب قدر،20 ماه مبارک رمضان)فکر کردم بهترین روزه واسه ی ختم قرآن،نه عمو؟
عموی مهربونم بی صبرانه منتظر حضورتون توی برنامه ی ماه عسل هستیم….
خدای مهربونم شکرت
عمو جونم به ماندگاری ستاره های آسمون دوستون دارم 🙂
کاش دیگه مشکل اومدن به دست نوشت را پیدا نکنم 😦
التماس دعا مهربونترین عموی نایاب دنیا
*دست علی یارتون خدانگهدارتون*تو قلب ما می مونه امید دیدارتون*
*عمو جونم ممنون بابت پاسخهایی که واسمون می نویسید*
ای بابا!من کلاس دارم.نمیتونم ببینم.نمیشه دوباره پخشش کنن؟نه؟
سلام عمو
دیشب داشتم فکر میکردم که ای کاش ماه عسل شما رو تو برنامش دعوت کنه….برنامه حتما دیدنیه…
*به نام خدای مهربون*
سلامی دوباره…
عمو جونم اومدم پیام ابجی تینا را بهتون برسونم 🙂
سلام عمو جونم:
عمو الان حرمم،دقیقا رو به روی حرم امام رضا.
دعاگوی همه هستم اللخصوص شما عمو جون.
عموی مهربونم دلم خیلی براتون تنگ شده….
دوستت دارم عمو.
به نام خدایی که مالک حقیقی قلب هاست ……
سلام . یه سلام پر انرژی و آرزوی سلامتی به عمو جون خودم ….
ممنون که به من اجازه میدید تا دلم می خواد پر حرفی کنم …..
تا چند ساعت دیگه برنامتون شروع میشه و دل تو دل من نیست که عمویی خودم رو ببینم ….. وای من دیروز ماه عسل رو ندیده بودم چقدر دکورشون قشنگ شده امسال …. خوش به حالتون که موقع افطار تو یه همچین جای قشنگی هستین …. یاد ما هم باشید تو رو به خدا !!! یکمی دلم گرفته میشه درد و دل کنم ؟
دوست دارم قصه ی یکی از هزاران تلاشم برای این که بتونم باهاتون حرف بزنم و بگم که عمو جون خیلییییییی دوستتون دارم رو براتون تعریف کنم قبلا تو یکی از آپام نوشته بودمش این جا همون آپ رو میذارم یه خورده زیاده ولی خوش حال میشم اگه تا آخرش رو بخونید …..
مدرسمون سمت پاستاران و میدان ملت بود کلاس ما تو طبقه ی سوم مدرسه بود و 4 تا پنجره داشت نیمکت اول که می شستی از پنجره می شد کوه ها و درخت های سبزشون رو ببینی که بجز زمستون های پر برف که لباس سفید یکدست می پوشیدن بقیه ی سال سبز سبز بودن گاهی نرده های سرد و فلزی پنجره ها رو تو دستام می گرفتم و زل می زدم به جنگل و آسمون و پرواز دسته جمعی پرنده ها، زنگای انشا و ادبیات میز اول می شستم تا بتونم بیرون رو ببینم اما زنگ زبان که خسته کننده بود می رفتم میز آخر تا حسابی با بچه ها حرف بزنیم زنگ ورزش بود معلم نداشتیم نیمکت اول نشسته بودم که بچه ها شروع کردن از یه دختره حرف می زدن به اسم کیمیا که عموش خلبان بود و می گفتن دیروز عکساشو با عموپورنگ اوورده مدرسه مثل این که فرضیایی با عموی کیمیا توی یه سفر آشنا شدن و با هم دوست شدن و یه روز که فرضیایی رفته خونه ی اونا کیمیا چند تا عکس باهاش گرفته
_ کیمیا تو کدوم کلاسه ؟؟؟
سحر _ کلاس اوله ، دختره ی افریطه ! حالا دوست عموشه دوست خودش که نیست .
_شما خودتون با چشمای خودتون دیدین عکسارو ؟؟؟
عسل _ به خدا خدمون دیدیم ، پدرمونو درآوردی دیگه
_ منظورم اینه که مطمئن هستید خود عموم بود ؟؟؟
هر دو با هم خندیدن
عسل _ عموت ، چای نخورده پسر خاله میشی
مهسا _ احمقا ! حالا نمی شد نگین به این شما که می دونستید چقدر روش حساسه !!
دیگه نمی فهمیدم چی می گن تمام حرفاشون برام گنگ بود . کیمیا!!!!!!!!!!!!!!
باید میدیدمش باید می فهمیدم این سعادت نصیب چه کسی شده ؟؟؟
.
.
.
به بچه ها گفتم بهش بگن کارش دارم و اگه پرسید راجب چی ؟؟ بگن راجب عمو . به بچه ها گفته بود نه می خواد من رو ببینه نه می خواد حرفامو بشنوه 3 بار ازش خواهش کردم دفعه ی آخر خیلی عصبانی شدم و کنترل خودمو از دست دادم رفتم دم کلاسشونو تا می تونستم داد زدم و گریه کردم
_ تو …؟؟؟ تو همونی که لیاقتشو داشتی؟؟؟ من!!! من بعد از 30000 صلوات و روزی 3 تا آیه الکرسی و …… و ….. تونستم 20 ثانیه ببینمش و اونوقت تو ………… دروغه ….دروغه ……….. تو عمو رو ندیدی اگه دیده بودیش محال بود ازش یاد نگیری آدم باشی ؟؟؟ تو حسرت دیدنشم لیاقت نداری بکشی فهمیدی ؟؟؟
مهسا بردم توی کلاس و گفت : آروم باش واسه چی انقدر اسرار داری ببینیش ؟
_ می خواستم بپرسم راسته ؟ همه ی اون مهربونیا راسته ؟ همه ی اون عبادت ها همه ی اون …. هق هقم نمی ذاشت ادامه بدم …..
کیمیا اومد پیشم ازم معذرت خواهی کرد و بهم دست دوستی داد فهمیدم اسم عموش نادرِ به کیمیا از نامه ها ی بی جوابم گفتم اونم بهم گفت : عمو واقعا یه دنیا پره مهربونی و صمیمیته گفت انقدر خوب با عمو و زن عموی کیمیا برخورد می کنه که انگار سال ها همدیگرو می شناسند
بهم گفت اگه یه نامه برای عمو بنویسم میده به عموش که بده به داریوش فرضیایی منم یه نامه براش نوشتم ساده ترین نامه ای که می شد نوشت براش از تحقیقاتم راجب سایز کفش پاش تا رنگ و گل و غذای مورد علاقش گفتم از چشم انتظاریام از شیرینی لحظاتی که هست و سختی انتظار برای اومدنش نوشتم نامرو که تموم کردم گذاشتمش کنار تا خشک شه اخه اشکام خیسش کرده بود نامرو دادم به کیمیا دو هفته بعد کیمیا اومد پیشمو گفت عمو که رفته بوده با آقا نادر خداحافظی کنه تا بره حج ناممو خونده و گفته بهم بگن اشک توی چشماش حلقه زده اما وقت نداره فعلا برام جوابی بنویسه هیچ وقت نفهمیدم کیمیا واقعا نامه ی منو به دستش رسونده یا نه !!؟؟
حالا عمو جون رسونده بود یا نه ؟؟؟
*مهمونی خدا*
به آسمون نگاه کن نه سرت رو بالانبر منظورم آسمون دلته حتی اگه مسافر عمره نباشی حتی اگه هیچ وقت خیال اسمنویسی تو قرعهکشی رو هم نداشته باشی، یه جایی هست که میدونم همیشه بهش سفر میکنی و اتفاقاً خونه اصلی خدا همون جاست. باور نمیکنی؟ پس به دلت یه سری بزن. این خونه رو خود خود صاحبخونه ساخته. نه ویزا میخواد و نه بلیت هواپیما.
پس اگه مسافر خونه گِلی خدا نیستی، بیا و مسافر خونه دلی خدا باش؛ چرا که سفر به خونه سنگی و گلی خدا، بدون سفر دلی، فقط راه رو دور میکنه
سلام به ماهي که..
نمي دونم چه طور بگم، از کجا بگم…
هر سال اين موقع همين حس بهم دست مي ده، همين حس آشنا، همين حس لطافت فضا و اصلاً همه چي و همه کس… همين حس…
واي خدا چرا کلمه سر زبونم نمي ياد؟! چرا نمي تونم يه گوشه ي کوچيکي از احساسم رو به زبون بيارم؟!
خدا بي نظيري! خدا اين فضا خيلي قشنگه، خيلي لطيفه، خيلي روح بخشه، خيلي…
خدايا ممنون بابت اين هديه ي زيبا، ممنون براي سفره اي که گستردي و بدون نگاه به گناهان و خطاهامون، همه مون، همممههههههه مون رو دعوت کردي…
خدا خودت به من بگو، آخه چه سرّيه که به محض شروع اين ماه عزيز، به محض اين که پا مي ذاريم توي اولين سحر اين ماه مبارک، يهو انگار در آسمون باز مي شه… و اون قدر رحمت و برکت روي سر و رومون مي شينه که روح آدم به وجد مي ياد… معنويت فضا به حدّي مي رسه که روحمون سرشار مي شه از عشقت…
خدا تو خودت بهم بفهمون، آخه چه سريّه که توي اين ماه يهو همه مهربون مي شن، دلا نوراني مي شن… حتي.. حتي کسايي که 11 ماه لا اقل در ظاهر (من که از باطنشون خبر ندارم)، اما دست کم در ظاهر… نه! اصلاً نمي خوام صفتي بهشون نسبت بدم! نمي خوام بد ِ کسايي رو گفته باشم که مي دونم الآن، همين لحظه يه گوشه نشستن و دارن روحشون رو از عطر الهي اين ماه سرشار مي کنن… حالا من سرتاپا گناه کي باشم که بخوام درباره ي مهموناي خدا حرف بزنم؟!
اما خدا! بگو چه طور مي شه که همه تحت تأثير قرار مي گيرن؟ چه طوريه که حتي نماز نخون ها نمازخون مي شن، دنيا پرست ها خداپرست مي شن، حرمت شکن ها حرمت نگه مي دارن؟!
چه طوره که وقتاي ديگه ي سال، گاهي وقتي مي خوايم قرآن بخونيم تنبلي مون مي شه، اما توي اين ماه حتي اگه توي فکر قرآن خوندن هم نباشيم، يهو حسش و اشتياقش مي ريزه توي وجودمون؟!
چه طوره که کلام دلنشينت توي اين ماه دلنشين تر مي شه؟!
پروردگارم! من که مي گم اين آغوش توئه، که با چشم پوشي از هرچه که هستيم و هر سياهي اي که توي پرونده مونه، يه ماه به گرمي پذيراي قلباي خسته مون مي شه…
مهربونم، جوابمو گرفتم! همينه! خود خودشه!
توي آغوش خدا باشي، خدا نوازشت کنه و عشق و رحمتشو بريزه توي وجودت، با دست خودش قلبتو غبار روبي کنه، اون وقت بازم گناه؟! بازم نافرماني؟! بازم حرمت شکني؟! بازم بي توجهي؟! مگه ميشه آخه؟!
خدا به خودت قسم که به حق، مهمون نوازيت حرف نداره! خدا ممنونم! ممنونم که از دیروز همون حس آشناي قديمي رو ريختي توي وجود تک تکمون، همون حس قشنگ، هموني که نمي تونم، نمي تونم، نمي تونم توي کلمه بيارمش…
همون حس زيباي تو رو داشتن!
حس تو رو داشتن…
تو رو داشتن…
خدايا! هر سال، ماه که از نيمه مي گذره دلم مي لرزه! ناخودآگاه ذهنم شمارش معکوس رو شروع مي کنه… مي ترسم، جداً هم مي ترسم! هول برم مي داره که اگه تموم بشه چه کاااار کنم؟!! بعد به زحمت ذهنمو از اين فکر خالي مي کنم و سعي مي کنم فقط نفس بکشم! نفس بکشم و معنويت بي نظير اين روزها رو توي تک تک سلول هام و تمام زواياي ذهن و روح و جسمم ذخيره بکنم…
و يک سال اين ذخيره رو توي وجودم نگه دارم و اگه لايق باشم به وسعتش اضافه کنم…
من که مي گم فلسفه ي اين مهموني همينه… يه ماه وجودمون رو سرشار مي کني از عشقت تا ذهن خاک خورده مون يادش بياد که کيه و چيه… تا بلکه آدم شيم…
خداي مهربونم، توي اين يه ماه اقيانوس رحمتت، اين تنها اقيانوس شيرين عالم هستي رو خورد خورد مي ريزي توي روح ما که ظرفيتش شايد قد يه کاسه باشه!
اما تو هي اين پياله ي بي مقدار رو بزرگ و بزرگ تر مي کني، تبديلش مي کني به حوض.. استخر.. برکه.. رودخونه… و بعد اگه قدر بدونيم، اگه خودمون بخوايم و سعي کنيم، اون وقت شايد وصلش کني به اون اقيانوس بي کران…
خدا يعني مي شه؟! يعني مي شه يه روزي منم آدم بشم..
خدايا! اگه اين آخرين رمضانم باشه چي؟! اگه آخرين مهموني خدايي باشه که درش شرکت مي کنم؟!!
خدايا! کمک کن جوري از اين خوان رحمتت توشه بردارم که چه صد سال توي اين دنيا باشم و چه چند ساعت، توي اون دنيا با افتخار سرم رو بگيرم بالا که من آدم شدم و اومدم!
اما نکنه يه وقت…
دستمو بگير خدا!
*التماس دعا*
ببخشید عمو جونم اگه امروز خسته تون کردم:-(
دوستون دارم…
دیگه واقعا خدانگهدار…
سلام خوبی؟
نماز روزه هات قبول حق باشد.
چقدر خوب.کاش با مامانت بودی.حتما میبینم.
به نام خدایی که مالک حقیقی قلب هاست ……
سلام عموییییییییی جونم …..
آخه …. نزدیک 40 دقیقه ی دیگه برنامه شروع میشه …… خدا قوت عمو جون!!!! ایشالله امروز 1000 برابر همیشه انرژی داشته باشید ….
من مطمئنم برنامه ی امروزتون فوق العاده میشه مثل همیشه …. و همین طور مطمئنم ماه عسل امروز از همیشه بهتر خواهد بود …… چون یه مهمون استسنائی دارند ( استثنائی نمی دونم چه طوری نوشته میشه ؟؟!!) یه مهمون فوق العاده که کلیییییییی حرف برای گفتن داره …. کاش تو این برنامه خود خود خودتون باشید … خود مهربون و فوق العادتون …. دوستتون دارم بیشتر از همه کس و همه چیز …..
التماس دعا !!!!!
کسی که بهترین ها رو برای عموش می خواد مائده
عمو من از اون لباست که روش حروف الفباس خیلی خوشم میاد.
اونو زیاد بپوش اخه روش نوشته
ف :- D
سلام عمو جون
خوبین؟بلاخره امروز رسید………ای وای……انگار باید ازهمه بچه ها یک عذرخواهی خیـــــــــــــــــلی بزرگ بکنم…..دیشب همه رو بی خواب کردم….
دیشب هرکی متوجه ماه عسل امروز شدفکرکنم نخوابید….منم خوابم نمیبرد!اوضاع خنده داری شده بود….تاساعت2یا5/2بودکه بیداربودم….!! اما بیکارنتونستم بشینم راه افتادم صدای خوروپف ضبط کردم!!!!داداشم که همش تو خواب باخودش حرف میزد! امروز صداهاشون و گذاشتم هیچکی باورش نمیشه!مامانم به من میگن خودتم همش تو خواب حرف میزنی….اما من باورنکردم گفتم مدرک میخوام!
بلاخره فکرکنم1ساعتی خوابیدم…چون باز باصدای زنگ ساعت مامان ساعت سه ونیم دوباره پریدم…..!!!خواهران ضیـــــــــــــــــائی فکر اینجارو نکردن!!اخه بچه هاکه لازم نیست یک ساعت زودتر پاشن!وقتی تو اتاق آدم بخوابن همینه خب منم باصدای زنگ بیدارمیشم دیگه!خواهران ضیائی رو حتما میشناسین دیگه؟مامانم وخاله هام!!!! دوستاشون میگن خواهران ضیائی البته مامان من از همه شون بهترن!!!!!!دخترخاله م فکرکنم22سالشه هنوز نه تنهاخونه کسی میره نه شبها تنهامیخوابه!!!!حتي خونه ما تنها نمياد!البته خاله هام این مدلی ن …..
عمو تو این مدت هم خواب میدیدم…یه برنامه جدید داره میده…با اسم مسابقه پورنگ…(آخه این پیام نماشبکه1فکرمومشغول کرده بود)تومسابقه شمابودین وامیر و آقای سهیلی وخاله شادونه!!!!یکدفعه اقای قناد اومد….. اما بقیه خواب یادم نمیاد انگاربااومدن اقای قناد خوابم تموم شد!!!!شاید تو خواب کانالو عوض کردم! بقیه خواب شد کنکور!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!که هیچی بلد نبودم سرجلسه…… وگریه میکردم…
(به نظرتون من غیراز خواب شما وکنکور خواب دیگه ای هم میبینم؟)
صبحم که باباجان نزدیک ساعت7رفتن…..ساعت8یا9هم دخترخاله م اومد…..خواب دیشب جمعاشد3ساعت…….
میخواستم امروز ازصبح تلویزیون روی شبکه3باشه……امانشد متاسفانه!!!!!
عمــــــــــــــو جونــــــــــــــــم ببخشید دینا آبرومو برد میگم اسم اون آهنگ امروز که روز خوب خداست……میگه نه ×به احترامش زود پاشین×هست!!!!ببخشید
راستی عموجون فروغ جون رو که یادتونه؟!!!
فروغ صادقی…. میومد ونظر میداد…..
گفت ویندوزش پاک شده….خیلی ناراحته ازاینکه نمیتونه بیاد….سلام رسوند وازاینکه امروز برنامه ماه عسل میاین خیلی خوشحال شد! دعا کنین ویندوز کامپیوترش زودتر درست بشه انشالله!
دوستتون دارم
دست عــــــــــــلی یارتون خـــــــــــــــدانــــگــــــــــــــــهـــــــــــدارتون
ای وای ببخشید نظرقبلی من بودم….صبح دینا پیش من بود نظر داده بود اسمش سیو شده بود.!اون نظر قبل دینانیست…رامینـــــــــــــــــاحسینـــــــــــــــــی
سلام مائــــــــــــــــده جونم
خوبی؟ببخشید من ساعت یک فکرکنم اس دادم اما دیر رسید؟!ساعت5؟ ببخشید نذاشتم بعدش بخوابی!!!!
واسه کولاک هم خواهش میکنم عزیزم نسیم بهم گفت….
آخـــــــــــــــــی……چه مهربونی چه دعای قشنگی….اما نه! این دعا رو برای خودت و اونایی که تاحالا عمورو ندیدن بکن…آخرین نفرمن….فکرنکنی دوست ندارم دوباره عمو رو ببینما…اما خب خیلی های دیگه هستن که اصلا ندیدنش……
واااااا گپ!!! اونم من؟!!حتما…..
راستي چيشده؟ازاین به بعدحرفامونو اینجاباید بزنیم؟
اون متن از وبلاگم هم که گفتی بذار اینجا باشه میذارم!
ای مردم!ماه خدا دارد می آید.ماه خدا سرشار از مهربنای و برکت وآمرزش به سوی شما می آید.این ماه پیش خدابهترین ماه است…ماهی که روزهایش بهتر از همه روزهای سال است وشب هایش بهتر از همه شب ها…ماهی که لحظه لحظه وساعت ساعتش بهتر از تمام وقت های سال است.
مردم!در این ماه, خدا شمارا به مهماني خود فراخوانده است وبا اين دعوت درشمار اهل کرامت قرار داده است.در این مهمانی خدا هرنفس شمارا تسبیح وستایش خودمیداند وخواب شمارا عبادت به شمار می آورد…کارهای خوب شمادراین ماه پذیرفته تر است ودعاهایتان به اجابت نزدیک تر. پس با نیت درست و دلهای پاک از گناه وزشتی خدا را بخوانید واز او بخواهید که توفیقتان دهد. توفیق دهدتابتوانید در این ماه از روزه داران باشید وبه تلاوت قران بپردازید که بیچاره بدعاقبت ان است که به این مهمانی وارد نشود واز رحمت وآمرزش خدامحروم بماند…
مردم!باتحمل گرسنگی وتشنگی در این ماه از گرسنگی وتشنگی روز رستاخیز یادکنید وبه فقیران کمک کنید وپیران را بزرگ بشمارید وباکودکان مهربان باشید وبا خویشاوندان خوش رفتاری کنید وزبانتان را از انچه نباید گفت نگهدارید واز انچه نباید دید چشم بپوشید وگوشتان را از انچه نباید شنید بازدارید وبایتمیان مردم مهربانی کنید تادیگران نیزبعدازشما با یتیمان شما مهربانی کنند.
مردم!ازخطاها وگناهانتان به سوی خدا بازگردید و در وقت نماز دست هارا به دعابردارید.از دست ها وزبانتان پلی بسازید که دلتان را به خدا برساند…هنگام نماز دعا کنید که وقت نماز بهترین زمانی است که خدابا رحمت ومهربانی به بندگان خود نظرمیکند وچون با او مناجات کنند جواب میدهد وهرگاه بخوانندش پاسخ میگوید وچون چیزی بخواهند اجابت میکند.
بخشی از خطبه پیامبر(ص) در استانه ماه مبارک رمضان
سلام عمو جون
خوبین؟بلاخره امروز رسید………ای وای……انگار باید ازهمه بچه ها یک عذرخواهی خیـــــــــــــــــلی بزرگ بکنم…..دیشب همه رو بی خواب کردم….
دیشب هرکی متوجه ماه عسل امروز شدفکرکنم نخوابید….منم خوابم نمیبرد!اوضاع خنده داری شده بود….تاساعت2یا5/2بودکه بیداربودم….!! اما بیکارنتونستم بشینم راه افتادم صدای خوروپف ضبط کردم!!!!داداشم که همش تو خواب باخودش حرف میزد! امروز صداهاشون و گذاشتم هیچکی باورش نمیشه!مامانم به من میگن خودتم همش تو خواب حرف میزنی….اما من باورنکردم گفتم مدرک میخوام!
بلاخره فکرکنم1ساعتی خوابیدم…چون باز باصدای زنگ ساعت مامان ساعت سه ونیم دوباره پریدم…..!!!خواهران ضیـــــــــــــــــائی فکر اینجارو نکردن!!اخه بچه هاکه لازم نیست یک ساعت زودتر پاشن!وقتی تو اتاق آدم بخوابن همینه خب منم باصدای زنگ بیدارمیشم دیگه!خواهران ضیائی رو حتما میشناسین دیگه؟مامانم وخاله هام!!!! دوستاشون میگن خواهران ضیائی البته مامان من از همه شون بهترن!!!!!!دخترخاله م فکرکنم22سالشه هنوز نه تنهاخونه کسی میره نه شبها تنهامیخوابه!!!!حتي خونه ما تنها نمياد!البته خاله هام این مدلی ن …..
عمو تو این مدت هم خواب میدیدم…یه برنامه جدید داره میده…با اسم مسابقه پورنگ…(آخه این پیام نماشبکه1فکرمومشغول کرده بود)تومسابقه شمابودین وامیر و آقای سهیلی وخاله شادونه!!!!یکدفعه اقای قناد اومد….. اما بقیه خواب یادم نمیاد انگاربااومدن اقای قناد خوابم تموم شد!!!!شاید تو خواب کانالو عوض کردم! بقیه خواب شد کنکور!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!که هیچی بلد نبودم سرجلسه…… وگریه میکردم…
(به نظرتون من غیراز خواب شما وکنکور خواب دیگه ای هم میبینم؟)
صبحم که باباجان نزدیک ساعت7رفتن…..ساعت8یا9هم دخترخاله م اومد…..خواب دیشب جمعاشد3ساعت…….
میخواستم امروز ازصبح تلویزیون روی شبکه3باشه……امانشد متاسفانه!!!!!
عمــــــــــــــو جونــــــــــــــــم ببخشید دینا آبرومو برد میگم اسم اون آهنگ امروز که روز خوب خداست……میگه نه ×به احترامش زود پاشین×هست!!!!ببخشید
راستی عموجون فروغ جون رو که یادتونه؟!!!
فروغ صادقی…. میومد ونظر میداد…..
گفت ویندوزش پاک شده….خیلی ناراحته ازاینکه نمیتونه بیاد….سلام رسوند وازاینکه امروز برنامه ماه عسل میاین خیلی خوشحال شد! دعا کنین ویندوز کامپیوترش زودتر درست بشه انشالله!
دست عــــــــــــلی یارتون خـــــــــــــــدانــــگــــــــــــــــهـــــــــــدارتون
به نام خدایی که مالک حقیقی قلب هاست …..
سلام عمویییییییییییییی مهربونم … بابا شما این همه انرژی رو از کجا میارین ؟؟؟؟؟
امروزم مثل همیشه فوق العاده بود ….
ترسیدم بنده در بره شما هم در برین !!!! این ها از خلاقیت های خودتونه یا نویسنده ؟؟؟؟ در هر حال با نمک بود ….
عمو متین خیلی قشنگ کار میکنه …. فکر کنم تجربه ی تئاتر یا سینما داره ؟؟؟؟
که خوب حتما داره دیگه ….
عمو انقدر سر این زور آزمایی شما خندیدم که حد و حساب نداشت ….
آخرشم که با شیطنت گفتین مهمونی دعوتین … کلییییییییییییییییی خندم گرفت …..
حالا بی خیال برنامه ….. ماه عسل رو بگو … وایییییییییییییی !!!!!
عمو فکر کنم کم کم داره جو صمیمی تر میشه …. پس بازم با اجازه ؟؟؟
سلام شیوا صرامی مهربونم …. آبجی متنی که این بالا نوشتی کار خودت بود ؟؟؟؟ به قلم نویسندش باید بوسه زد … خیلی جالب بود …. برای ختم از نظر من اگه هر روز ختم کنیم بهتره که آخر ماه بشه 30 روز ….. من فعلا سرم خلوته اگه خواستی سهم دو نفر رو برام بنویس … ممنون
سلام آبجی ژاله جونم ... چه بد ؟؟؟؟ به سولماز بگو اگه پیغامی داره به عمو برسونیم …. یهو دیدی عمو در رفتاااااا … آخه خدا بد نده…. به زهرا بگو حتما حتما براش دعا میکنیم …. مطمئن باشه …. آبجی جون عمو انگاری جدی جدی دل به دل ما ها داده و تا خود 81 هم می خواد همراهمون باشه ….
راستی عمو جون خیلیییییییی خوش تیپ شدینا !!!! خوش به حال ماه عسلی ها که چنین مهمون ماهی دارن …. عمو جون این طوری نکنید خوب !!! گریه میکنما …. وقتی خوردید زمین دلم هوری ریخت پایین …
دیگه اینکه التماس دعا !!!!! خیلیییییییییی دوستتون دارم …. تو لحظه های آسمونیه زندگیتون به یاد ما هم باشید
کسی که برای عموش قشنگ ترین ها رو می خواد مائده
به نام خدا
سلام .. سلام به عمویی و تمام دوستدارانش…
و سلام به ؟؟ ایده جالبی بود تموم نظر دهنده ها رو به ترتیب حروف الفبا نوشتی.
و یه سلام دیگه تقدیم اونهایی که اینجا با همه حرف می زنن الا من!!!!!
خب شما حرف نزنید…من اول شروع می کنم….
سلام به
سمیه تاجیک عزیز
مهر فروتن عزیز
شیوا صرامی عزیز (که هم اسم منه)
شیما دهقان گل
ژاله ی عزیز
رامینای عزیز
مائده عزیز
سیده فائزه گل
حسنا حسنی عزیز
سحر خانوم گل
دینا حسینی دختر خاله رامینا
معصومه گل
مهسا روحی عزیز
مشکات جون
فاطمه و زهرا متقی عزیز
نیلوفر جون
وجیهه هادی زاده عزیز
همای عمو
و… دیگر عزیزان
ماشالله… خدا بده برکت… عجب جمعمون بزرگه…..
جواب دادن به این همه طرفدار خیلی سخته هـــــــــــــــــا
امروز برنامه تون مثل همیشه عالی بود…. خیلی خوشتیپ شده بودید! اسپند دود کنید تا چشم نخورید عمو
خدانگهدارتون***
به نام خدایی که مالک قلب هاست …..
سلام رامینایی جونم … چه بی خوابی از این شیرین تر ؟؟؟؟
این عمو جون شیطونی کردو دیشب بهمون گفت …. فکر کنم میدونست چقده ذوق میکنیم …..
آره عزیزم به عمر عمو فقط اینجا حرف میزنیم … منم هر هفته یه بار نظراتمو چک می کنم … هر وقتم آپ کنی و خبرم کنی … حتما حتما میام …..
باور کن امروز 3 تا اس دادم بهت اما اس ام اس های من تنبلی مزمن دارن تو تهرانم جا به جا نمیشن … امیدی بهشون نیست !!!!؟؟؟
مرسی که متن قشنگتم گذاشتی ….
دینا راست میگه منم از ژست عمو وقتی که میگه ( به احترامش زود پاشین ) خیلیییییییی خوشم میاد و البته وقتی که میگه ( با موضوع پول بهتره یا علم ) …
( پول ) رو یه جور خاص تلفظ میکنه ….. به قول نارنگی ( با نمکه …. )
سلام آبجی (؟؟) جونم ….
عمو هم پر رنگش کرده بود … چشممممممممم …… اما این نگرانی واسه الان و نت و … نیست … از بچگی نگران عمو بودم تازه الان که میتونم حدث بزنم که عمو حالا که نظراتش رو تائید کرده حتما حالش خوبه خیلی بهترم … قصه ی نگرانی هامو دلیلشو بعدا براتون میگم ….
دیگه همین فعلا ….
راستی عمو جون دوستتون دارم …. دل تو دلم نیست که بیاید …. التماس دعا !!!
کسی که برای عموش قشنگ تریت آرزو ها رو داره مائده
به نام اون که آخرشه … ( اینو آقای علیخانی اول برنامه هاشون میگفتن )
سلامممممممم آبجی شیوا محجل گلم ….
باعث افتخار من هست که باهم دیگه دوست باشیم ….
موافقم !!!! خیلییییی جمعمون بزرگه … تازه هنوز عمو اعلام همگانی نکرده … ( شکر خدا )
وگرنه اینجا انقدر شلوغ میشه که ما مجبور به عقب نشینی بشیم ….
بعضی وقتا من خودم حوصله ی خوندن نوشته های خودمو ندارم ….. عمو واقعا یه فرشتس که با این همه مشغله بازم ما ها رو فراموش نمیکنه ….
موافقم … عمومون زود چشم می خوره ….. الهی بمیرم …. دیدی امروز چطوری خورد زمین ؟؟؟ اما فکر کنم از قصد بود ….
کسی که برای عموش قشنگ ترین ها رو آرزو میکنه مائده ….
به نام خدا
سلام عمو…. یه سوال داشتم شما قدتون چقدره؟؟؟اخه می خواستم سنمو تعیین کنم!!!!!!!!!!!
میشه لطفا تو برنامه ماه عسل واسمون دست تکون بدید؟ مثل برنامه نقره!
دوستت داریم عموجون.. خدانگهدارتون
الاهی قربونت بشممممممممممممممممممم عمو جونم با اون مامان نازت خیییییییییییییییلی دوست دارم
سلام.همين حالا ماه عسل با حضور شما رو ديدم .خييييييييييييلي جالب بود .اولين باره كه به وبتون سرميزنم .همينكه ماه عسل تموم شد امدم اينترنت تا وبلاگتون رو پيدا كنم وكامنت بذارم .من كودك نيستم ولي سه – چهار سال پيش هميشه برنامه شمارو نگاه ميكردم…. تابعد
سلام عموی پاکی وصداقت
الان فقط میتونم بگم عالی بود ومتفاوت باهمیشه…هم برای ما هم شما…
عالـــــــــــــی
ممنون
به نام خدا
سلام عمو
سلام شيوا جون
نماز روزه هاتون قبول
وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااييي
عمو چرا زودتر خبر نداديد كه ميايد برنامه ماه عسل
عمو خب توي برنامتون ميگفتين
من نتونستم ببينم
بگيد تكرارش رو پخش كنند
عمو راستي علي مغز متفكر كلاس كجاست
توي برنامه هاي قبلي ديدم كه صورتش يعني كنار چشمش سياه شده
عمو چرا ديگه نمياد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
فعلا
التماس دعا
بازعجله کردم…کاش هنوز نظرنداده بودم….!
هنوز نمیدونم چی باید بگم….
عمو واقعا متفاوت بود..متـفـــــــــــــاوت……….
انشـــــــــــــــالله مامان عزیز وگرامیتون هرچی زودتر خوب شن…
دوستتـــــــــــــــون داریم قدرتموم ستاره های اسمون
به نام خدایی که مالک حقیقی قلب هاست …..
سلام . سلام مردی از جنس نور …
این کامنتمو وقتی مینویسم که حال متفاوتی دارم … نه انقدر بدم که نفهمم چی میگم نه انقدر حالم خوبه که به واکنش شما فکر کنم …
بابا با معرفت !!! از ما میترسی … از ما بچه های آهنی که هر روز آهنی تر از دیروز میشویم میترسی ؟؟؟حق داری … حق داری … صداقت و پاکی تو کجا و ریا و سیاهی های ما کجا … عشق موج زده میان تک تک کلماتی که به مادرت می گویی کجا و زندگی خشک و بی روح ما کجا ؟؟؟؟
هر روز که تو رو بیشتر از قبل میشناسم خودم رو همون طوری که تو میگی آهنی تر میبینم و تو رو نزدیکتر به خدا ….
آره … آبرو ریخته ام … دروغ گفته ام … زندگیم خشک و بی روح شده است … اما ؟؟؟!!! اصلا نمیدونم شاید شما آهن ربایی ….
به خودم هر لحظه میبالیدم که اگر خانه ی قلبم کوچک است اگر تعداد آدم های توی خانه اش از تعداد انگشت های دستم کمتر است … لا اقل اشتباه نکرده ام درست آمدم همانجا که باید می آمدم …
درست دیدم همون کسی رو که باید میدیدم … همونی که انقدر دوستدار صداقت و پاکی کودکیش هست … که میره تو کوچه ی بچگیاشو های های گریه میکنه … و حتما با خودش میگه … کدوم یکی از این بچه ها دلشون برای آپارتمان های شیکشان تنگ میشود ….
من هیچ وقت چیزی نداشتم که دلتنگش شوم … اگر زندگی حالم خشک و بی روح است گذشته ام هم بهتر از این نمی شود فقط تو در تمام گذشته ام شدی یک نقطه ی سبزکه جای یک عالمه سیاهی را گرفت …
اصلا چرا این ها رو بهت میگم … نمیدونم ؟؟؟؟ شاید میخوام بدونی که آهن هایی مثل من همه ی دلخوشیه کودکیشان تو بوده ای … شاید دلم می خواد بدونی من کوچه ی کودکی ندارم که یادش کنم … اما تمام کودکیم با شما رنگ شد رنگی به قشنگی صداقت کوکی خودت ….
بچه که بودی می خواستی متفاوت باشی … زدی به هدف !!! الان متفاوتی … متفاوت با همه ی آدم های دنیا … فکر نکن این تفاوت به خاطر کارته … به خاطر وجودته … به خاطر قلبته … به خاطر صداقت کلامته … به خاطر اینه که تو این روزگار نامرد انقدر مردی که خواهر و برادرت بهت افتخارکنن که مادرت دلش نیاد بگه حتی یه خورده ازت دلگیره … که تو این دنیای سرد و سیاه دل آهنی مثل منم نرم میکنی ….
خدا به داشتن چنین بنده ای افتخار میکنه … مادرت به داشتن چنین پسری افتخار میکنه … و من به داشتن چنین عمویی حتی توی خیالم تا ابد افتخار میکنم ….. من از این که تو قلبم یه همچین فرشته ای دارم خوشحالم …
از سجاد گفتی ؟؟؟ میدونی همه ی ما هم وقتی می خوایم دعا کنیم به یاد اون می افتیم … میدونی چرا نامه ی آخر سجاد بهت رسید … چون تو تمام دنیای اون بودی …. به جای همه ی چیز هایی که نداشت تو را داشت …. درست مثل من و بقیه ….
امیر محمد از رفتنت حرف زد از این که یه روزی روی آنتن نباشی …. میدونم تا آخرت قرار نیست بمونی … ولی بهت میگم که گفته باشم …. دنیای من هنوز هم به صداقت کودکانه ی تو احتیاج داره …. تو رو به خدا دریغش نکن …. دست منم بگیر تا یه قدم به خدا نزدیکتر شم ….. که شاید یه بار دنیا رو از دریچه ی قشنگ نگاه تو ببینم …. گفتم که حالم خوب نیست …. به دل نگیر !!! اگه دوست نداشتی هم تاییدش نکن … قول میدم از فردا بشم همون آدم قبلی … به مامان فاطمه بگو دوست دارم هزار تا بوسه به دستاش بزنم دستایی که زحمت کشید برای بزرگ کردنت تا تو امروز انقدر پاک باشی که همه بهت حسودیشون بشه … خوشحالم که تقدیر طوری رقم خورده که من هر روز بتونم یه فرشترو ببینم و تو صداقت چشم هاش خود گمشدمو پیدا کنم …..
یه آهن که اتفاقی دوست داشتن رو یاد گرفته
به نام خدای بزرگ
سلام عموییییی…عمو قبول باشه..چقدر قشنگ بود صورت رنگ پریده اتون..چی؟مشخص نبود؟..خب…صداتونو چی میگین؟گرفته بود اصن!قشنگ بود..
عموو عموجونم امروز دم افطار عموابراهیممم از علی آباد اومد خونه ی ما..شلوغ شد..منم دلم میخواست برنامه روتو سکوت ببینم اما…عمو وقتی تیتراژ ماه عسل پخش میشد من چسبی بودم به تلویزیون بعد آبجیم اومد کنارم بعد مامانم!!!عمویی ا بگم غیبت نیست چون اگه یه روزی آقای علیخانی رو ببینحتما اینو بهشون میگم!!عمو نصف برنامه به پرسیدن آدرس خونه ی قدیمتون گذشت!نصف دیگه اشم به دلیل عوض کردن صندلی ها!اما عمو عمووووووووووو!وقتی عزیزجونم تماس گرفتنا من اینقدر قربون صدقه اشون رفتممممم…دست خودمم نیست آخه با اینکه ندیدمشون اما صداشون خیلی نازه خیلی صمیمیه..دوسشون دارم اندازه ی مامان بزرگ خودم..خدا رو شکر که چشماشون به عمل نیاز نداشته..عمو شما با مامانتون باصدای بچگیتون صحبت میکنین؟آخه واسم جالبه..جالبه اما عجیب نیست!چون منو آجی سحرمم با صدای خودمون با مامانمون صحبت نمیکنیم!عمویی جونم یه خواهشی ازتون دارم…عمو چپ چپ نگام نکنینا..راست راست نگام کنین!عمو تو دلم مونده…جونه من از طرف من دستای مهربون و گرمو نرم عزیز جونمو ببوسین..یه بوس شکلاتی!عمو بگین واسمون دعا کنن…بگین دوسشون دارم خیلی.نمیگی عمویی؟ 😦
عمویی اینقدر دلم باز شد وقتی گفتین سجاد زنده اس..دلم میخواست اینو بشنوم..مرده منم نه اون نه عسل و…!عمو کاش این دنیا زودتر تموم شه،چقدر دیر میگذره..
عمویی امروز یکشنبه بود…روز شانس من!اینو توی یه مجله خوندم.روز شانس شما هم یکشنبه اس!عجب روز خوبی بود..عمویی یه چیز بگم؟!قسمت پیامکا رو میخوندم جواتون به aseman رو دیدم اینقدر خنده ام گرفت!اول که گیج شدم!فکر کردم کامنت خودشو دوباره کپی کردین!بعدشم یه چیزی عمو!شما وقتی عصبانی میشین به طرف مقابل میگین: خانوم محترم! یا آقای محترم! یا سرکار خانوم!..میدونستین عمو؟!
خدا کنه که هیچوقت ناراحتتون نکنم و هیچوقت بهم نگین خانوم محترم!
یه چیز دیگه هم بگم شاید جبران اون همه گریه و زاریم بشه و بتونم یه لبخند کوچولو رو لباتون بکارم!
عمو ما از این لباس امروزتون خاطره داریما!روز مادر پارسال یادتونه؟با اون حرفای آقاجون سلیمون…!اینقدر ذوق کردیم که نزدیک بود سرمون بچسبه به سقف!اما بعدش دیدیم همش شوخی بوده و الکی به هم دیگه تبریک گفتیم!!!(خجالت!)
عمویی دوستت دارم.التماس دعا
سلام
*شيوا جان چوخ ممنون..ساغول…ادامه ور*
.
.
برنامه امروز ماه عسل خيلي قشنگ بود.
مثل هميشه صادقانه و صريح به سوالات جواب داديد.
سلام عمو جونم 🙂
عمویی چقدر خوب شد تو برنامه ماه عسل دعوت شدین…. 🙂
عمو اینقدر خوشحال شدم خبرمون کردین انگار داشتم بال درمییووردم 🙂
عمو چقدر قشنگ حرف زدی…..چقدر خوب بودی…من که الان زنگ زدم 162 تشکر کردم از برنامه……
خداروشکر که مامان فاطمه چشمش خوب شده…… خداروشکر که نیاز به عمل نداره 🙂
عمویی ما تازه فهمیدیم بابا ذبیح الله چی کاری عمویی یه سوال اشپز هتل که کارگر نمیشه1!!!!!!
بازم سلام
عمویی اخه چرا ماما فاطمه رو اذیت میکنی!!!
من که مامانتو خیییییییییییییلی دوست دارم چه صدای باحالی داشت ….چقدر قشنگ شمالی حرف میزد….
عمو سلام مارو بهشون برسونیا!!!:-)
.
عمو خیلی دوست دارم اخه تو مثل خیلیا نیستی که تا به یه جایی میرسن دوران کودکیشونو فراموش میکنن….یادشون میره تو کدوم محله به دنیا اومون….یادشون میره چه جوری زندگی کردن همه چی یادشون میره
عمویی دوست دارم چون دوران کودکیتو محله قدیمتو یادت نرفته یادت نرفته کجا به دنیا اومدی……..
عمو داریوشم دوست دارم چون مهربونی…..
دوست دارم چون مغرور نیستی چون فروتنی چون…… اگه بخوام ویژگی هاتو بگم باید به طومار بنویسم…..
راستی عمو جون امروز چه تیپی زده بودین…..بابا خوش تیپ
البالو….قطاب…..فالوده….شلیل…..زولبیا بامیه…..(عمو برره رو که یادته دارم پاچه خواری میکنم) 🙂
.
سلام ابجی ها 🙂
دخترا چطورین؟
سلام ابجی مائده خوبی دختر؟ مگه من کییم که بخوام تورو مسخره کنم …..دختر این حرفا چییه میزنی!11!!!
سلام ابجی(؟؟) چه اسم باحالی واسه خودت گزوشتی 🙂 حالا چرا علامت سوال؟؟
حرفاتو دوست دارم .دوستم دارم اجی 🙂 بای گلم
راستی عمو ممنون بابت شعر قشنگ و قدیمی امروزتون…وای عمو برنامه اتون راس 5 شروع نمیشه که!من از اولای شعر رسیدم فکر کنم 2 دقیقه جا موندم 😦 …آخه شما امروز زودتر اومدین..از این به بعد از 45/4میشینم جلو تلویزیون! عمو آخر برنامه ماه عسل که داشتین یادگاری مینوشتین خیلی خوشحال شدم.عمویی مردم چه سوالای عجیب غریبی میپرسنا!دعای فرج آقا رو هم مگه سفارش میکنن که بخوان به شما سفارش کنن!؟!تازشم چند روزه آخره برنامه واسه فرج آقا دعا نمیکنین دلمون میگیره..میدونم یادتون هست که بگین اما چرا نمیگین حتما به همین سوال آقای علیخانی ربط داره!!وای عمو باروووون…داره بارون میاد..آخ جووون الان میرم زیرش خیش میشم یه عالمه هم دعا میکنم اولم واسه عزیزجون که چشمای قشنگش خوبه خوب بشه انشاالله..
اللهم عجل لولیک الفرج
(دخترتون)
سلام عموجونم
وقتی برنامه تون شروع شد بنده در کلاس بودم
تند تند به ساعت نگاه میکردم وشما رو تصور میکردم تو دکور برنامه ماه عسل
ولی کم نیاوردم قبل از اینکه برم کلاس کارت تیوی رو روشن کردم وبرنامه شبکه سه رو از ساعت شش وربع ضبط کردم
ولی برنامه اصلی وزنده نشد که
ضبطش همراه با صدای بسیار رسای برفک بود.
خلاصه دیدم
کلی لذت بردم با اینکه بیشتر حرفها رو متوجه نشدم
عمو جونم سر سفره افطار وسحر دعا برای ما رو فراموش نکنید.
ممنونم
تا فردا بعد از برنامه
خدانگهدار.
به نام خدا
دريا دل آشناي من ! سلام
فوق العاده بوديد… هم توي فوق برنامه هم توي ماه عسل.
ماه عسل ، بخاطر صداقت قشنگي كه شما و مادر گلتون داشتيد…… و شعر زيباي امير محمد.
به شما افتخار ميكنم ، ارزش آدمها به پول و ماديات نيست…. به اصل وجودي هر كسه. همينطور با شما موافقم كه گذشته خيلي بهتر بود …. حرفهامو كوتاه ميكنم كه خسته نشيد و چشمهاتون درد نگيره. ولي هميشه به يادتون هستم و براتون دعا مي كنم…به اينجا هم هميشه سر ميزنم.هميشه در كنارتون هستيم.
موفق باشيد. التماس دعا
آرزومند آرزوهايتان : سحر – گيلان
____________________________________________
آجي شيواي ( محجل ) گلم ! سلام عزيزم ! نماز و روزه هات قبوا درگاه حق…… موفق باشي. دوستت دارم. التماس دعا
سلام!
برنامه ی امروز سنگین بود. می خندیدید اما خنده نبود، غمی پنهانی بود. شاید تصور من است اما احساس کردم آنقدر دلتان پر است که هر آن می خواهد اشکتان در بیاید. آقای فرضیایی مشغولیت عمیق ذهنتان آشکار بود. می توان حدس زد چرا و از ته دل از خدا برایتان آرامش خواستم. یک صبوری بی کران تا همه چیز را در خود حل کند. آقای فرضیایی! امیدوارم چشمان مادرتان سلامتی اش را به دست آورد و سالهای سال از سلامت برخوردار باشند. عمو پورنگ! همیشه مهربان تمام غمهاتان به دور!!
** سلام خدمت دوست گرامی ؟؟ ** خوب شما نمی خواهید فکری برای اسمتان بکنید؟ شما خیلی لطف دارید. با مسما بودن خودتان اسمها را با مسما می بیند. در مورد پاسختان باید بگویم بله من هم تا حدودی با این نظر شما موافقم و امیدوارم این تحول بزرگ که به کمال می رسد در قلب همه ی انسانها رخ بدهد. اما منظور من از آشوب را شما خوب تعبیر نکردید. شاید هم من نتوانستم خوب بیان کنم.
** مائده جان** خوبم! خوب این خیلی خوب است ما این جا بحث کنیم آن هم در مورد عمو اما این بحث مطمئنا باید حد و حریمی داشته باشد. فکر می کنم خوب باشد خود آقای فرضیایی هم در این باره ما را یاری کنند.
** شیوا محجل گلم!** ماشاء الله آنقدر دوستان زیادند که اگر هر بار بخواهم این جا نامشان را بگویم و چاق سلامتی کنم پیر می شوم!! خدا بیشترشان کند! شما حق داری ناراحت شوی. ولی راستش را بخواهی چون هم نام شیوا صرامی گل هستی و من هم در پردیس با ایشان در ارتباطم نامت همیشه در ذهن من هست اما خوب شرمنده که تا حالا نامی ازت نبود. می دانی چرا؟ چون شما دختر خوبی هستی و آرام می روی و آرام می آیی که آدم کیف می کند.
و اما یک ****درخواست دوستانه، خواهرانه، مادرانه!!! **** هر چه که نامش را می گذارید. دوستان لطف کنند در بخش های مربوط مطالب مربوط بنویسند. البته باید به خودم هم بگویم اما خوب حالا شما این قسمتش را نبینید! جدا از شوخی علت بیان این درخواست ها در این جا این است که بیشتر دوستان حتما به این بخش سر می زنند و به عبارتی «تو چشم است».
مثلا وارد بخش پیامک می شوی می بینی دردو دل نوشته اند. من نمی دانم یعنی شما با گوشی هایتان هم همین طور پیام می دهید؟؟؟ گفته اند پیامک. یعنی پیام کوچولو!
با تشکر از دوستان.
عموی گلم سلام
خسته نباشید ؛ روزه نمازتون مورد قبول حق
..
.
عمو واقعاً ممنونم که خبر دادی
هرچند ما همیشه ماه عسل رو می بینم ولی اگه شم خبر نمی دادید دستگاهم برای ضبط برنامه آماده نبود و یه عزاداری بزرگ تشکیل می شد .
خب خدا رو شکر که خبر دادید و مارو ازعزا نجات دادید.
.
.
راستی عمو خواستید مث هر سال تو جشن رمضان هم شرکت کنید حتماً خبر بدید هااااااااااااا!!!!!!!!
.
.
من اگه نبینم دق می کنم هاااااااااااااا!!!!!!!!
.
.
حتماً حتماً بگید هاااااااااااا؟؟؟!!!!!
.
باشه عمو جون ……
راستی یه کامنت دیگه هم میذارم اونو تایید نکنید.
.
..
.
واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای عمو جون الهی من قربون اون مامان مهربونتون برم که اینقدر ماهه و مهربون و دوست داشتنی
قربون اون لهجه گیلانی شون برم که بعضی وقتا آدمی مث من چیزی متوجه نمی شه !!!! 🙂 🙂
.
.
عمو جون تروخدا به مادرتون بگید برام دعا کنه ………
خواهش می کنم حتماً بگید ….
.
..
کاش می شد دست مادرتون رو ببوسم و بهشون تبرک بگم به خاطر داشتن پسری به گلی شما
.
التماس دعا
حتماً برام دعاکنید
دعاتون کردم ، می کنم ، خواهم کرد
کاش همه ماه عسل ها مثل مله عسل شما بود….
سلام.
عمو جان من همون محیوش وبلاگ نویسم خواهش می کنم جواب سوالی که توی سنگ صبور نوشتم رو حتماً توی وبلاگم یا ایمیل بهم بگید .
ببخشیدکه من اینقدر پروو ام
ولی میخام ببینم چکار کنم ؟؟؟؟
.
.
عمو مگه شما عموی من نیستید ؟؟؟؟؟؟؟ عمو ها به برادرزاده هاشون کمک می کنن و راهنمایی شون می کنن.
پس خواهش می کنم لاقل این یه جواب منو بدید
ممنونم
منتظرم
یا میل یا وبلاگ
.
.
دوستتون دارم
التماس دعا
M
به نام خدا مهربون
سلام عمو جون خسته نباشین .نماز روزتونم قبول باشه .
عمو خیلی خوشحال شدم امروز توی برنامه ی ماه عسل دیدمتون .وممنونم که خبرمون کردین .البته 20 دقیقه ی اولش رو ندیدم چون کلاس بودم تا اومد بیام خونه دیر شد …و امروز برنامتونم ندیدم .ولی آجی نرگسم گفته برام ضبط میکنه . عمو خیلی خوشحال شدم برای دومین بار صدای مادر عزیزتون رو شنیدم .واقعا هیجان انگیز بود .انشا الله سالیان سال سایشون بالا سرتون باشه .عمو مامان جون منم هم سن مامان شما هستنا اسمشونم فاطمه هستش 7 تا بچه دارن .
خب عمو من دیگه برم .منتظر برنامه ی قشنگتون هستم .
به نام خدا
سلام عموجون… ماه عسل با حضور شما به یادموندنی شد.
عمو…. وقتی گفتید نامه سجاد ناقص مونده دلم لرزید.. و چشمام پر از اشک شد ولی گریه ام رو نگه داشتم… چون سجاد همیشه زنده است…
عمو ما اهنی هستیم؟؟پس باید حموم نریم زنگ می زنیم… هنوز من یکم ناخالصی هم دارم الومینیوم و اهنم!!!! (شوخی)
همیشه به این فکر می کردم که ادمها مثل اهنن… تا تو سرشون نزنی و تو کوره نپزن اهن مقاوم نمی شن… مشکلاتی که سر راه انسانه مثل همون ضربه و کوره است که باعث میشه ادم پخته بشه… به این فکر نکرده بودم احساساتمونم روزی اهنی بشه…
××××××××××××××××××××××××××××××××××××××
سلام ؟؟ عزیزم … اهل کجایی؟ اذری کامل بلدی؟ چشم ادامه ورروخ
البته با زیر نویس فارسی بهتره ادامه بدیم تا اونهایی که این زبون رو بلد نیستن هم بفهمن.. باشه؟ نماز و روزتون مورد قبول درگاه حق..
سلام وجیهه جون… طاعات شمام قبول
سلام سحر جون عزیزم… طاعاتتون قبول… منم دوستت دارم…
از اشنایی باهات خوشحالم… فعلا
راستی از دوستان کسی گیلکی بلده یکم یادمون بده؟؟؟ البته کمی از عمو یاد گرفتیم… ولی بعضیها معنی شونو نمی دونم…
خدانگهدار همه تون
سلام عمو
سلام بچه ها
عمو ووووووووووووووووو
بچه هاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
واييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييي
عمو با مادرش اومده بود برنامه ماه عسل؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
خدا مرگم بده
من خيلي دوست داشتم ايشون رو ببينم
بچه ها مامانش چه شكلي بود؟
عمو جان خواهش ميكنم من دوست دارم عكس ايشون را ببينم
واي خدايا
عمو جان يه كاري كن
سلام
الهی من قربونت برم چرا تو ماه عسل صداتون گرفته بود 😦
سلاااااااااااااااااااااااااااام
عمو خان ماه عسل عالی بود.چقدر قشنگ شده بودید…حیف که مجریش آقای علیخانی بود!نمیذاشت شما حرف بزنید که…
فوق برنامه امروز و ندیدم کلی غصه خوردم.
————————————————————————————————————-
سلام عموی گلم
عموچه برنامه قشنگی بود
اون گزارشا…
وای …
ولی عمو من چقدر بد شانسم آخه… چون وسط برنامه هی تصویر میرفت اینقدر اعصابم خورد بود که نگو…
به چندتا از آرزوهام رسیدم:
1-دوست داشتم بدونم لحظه تحویل سال چه کار میکردی.
2-دیدن گزارش حجتون که از وقتی اومدی بهمون وعده دادی ولی چرا اینقدر کوتاه بود؟ انشاالله بازم بری.
ولی عمو چرا ناراحت بودی حتی توی گزارش تحویل سال هم همش سرتون پایین بود آخه چرا؟خوب شاید چون دور از خانواده ی گلت بودی.
انشاالله عزت و آبروتون همیشه حفظ باشه و یه عمر طولانی به شما ومادرتون و پدرتون و خواهرا وبرادراتون بده.الهی آمین
راستی عمو دعا میکنیم چشم مادر گلتون زودتر خوب بشه خدارو شکر که دکتر گفته عمل لازم نداره.
خدا برادرگلتون و سجادو رحمت کنه کار خوبیه که آدم در کنار شادیها به فکر عزیزان هم باشه شما که میدونی هرکی برای شما عزیزه برای ما هم عزیزه.
افطاری هم نوش جونتون ولی واقعا امیر وقتی رفت خونه بازم غذا خورد؟(اشکال نداره بخور فقط چاق نشو)
راستی عمو نه امیر ونه امیرها نمیتونن جای شمارو برای ما پر کنن مطمئن باش.
دوست دارم
فعلا
نمی دونم کاری که می کنم درسته یا نه نوشتن من الان احساس یه آدم درمونده رو دارم که همه نوع راهو رفته دیگه طاقت گشتن نداره دیگه طاقت نه شنیدن نداره دیگه طاقت اینی رو که نمیشه طاقت نداره بشنوه اون فقط یه مجری کودکه مسئول. دل دیونه ی تو نیست از اینترنت و فضای دروغی که درست کرده حالم بهم می خوره اگه اومدم دیگه راهی نداشتم یه سوال اینی که تو فقط یه مجری هستی اینی که فقط اومدی که جلوی دوربین با بچه ها باشی ولی دیگه بقیش با تو نیست گریه های اون بچه که تو از دور می بینه و می خواد بیاد بغلت ولی نمی تونه با تو نیست حالا یه سوال تکلیف اون بچه چیه تکلیف من که هر کاری کردم که ببینمت یا تلفنی باهات صحبت کنم چیه می بینی ما هر دو طرف بیگناهیم الان می گی باید احساسات کنترل بشه همون حرف چرتی که روانشناس ها می زنن ولی احساسی که 9 سال کنترل نشد دیگه نمیشه ولی من کم آوردم رسیدم به اون نقطه همونی که میگن هیچ وقت بهش نمی رسی مگه خیلی ضعیف باشی آره من رسیدم ته ته ته ته نا امیدی خیلی ضعیفم 9 سال مقاومت برای یه وابستگی الکی اون محکمش رو هم سست میکنه من که دیگه هیچی فقط دعام کنید خواهش می کنم دعام کنید که با خودم کنار بیام دعا کنید من باشم که پیروز میدونم یا علی
**سلام خدا**
**سلام بنده هاي خوب خدا**
**سلام بهترين بنده ي خوب خدا**
جميعا سلام.
وعليك سلام مائده جون و شيواجون و احتمالابقيه.
اميدوارم همه خوب باشن و عموييمون بهتر .
راستش ميخواستم كلي از ماه عسل واسه عمو بگم اما انگار از پرحرفيم الان واسه ي اون موضوع بي حرفم.
واقعا نميتونم هنوز راجبش چيزي بگم جز اينكه ممنونم همين. اما عمويييه ما بايد بدونه كه احتمالا ميدونه چون دلامون به هم راه داره كه اين ممنونم يعني ممنونم يعني … عمو واقعا ديگه عاجز شدم تو تشكر كردن چون محبتهاتون ديگه زيادي زياد شده كه البته خدارو شكر واميدوارم خدازياد ترشم بكنه اما درمقابل ظرفيتشو هم بهمون بده و همچنين قدرتي واسه جبرانش . واسه جبران واسه تشكر واي به خدا نميدونم ديگه بايد چي بگم به عمويي…..
عمو به گمونم يه چندروزي شايد از دستم راحت شي عمو.
اما مائده جان سوالي پرسيده بودي انگار ازم كه احتمالا به جوابشم رسيدي الان چون واقعا هيچ جوابي براش ندارم چون نميدونم . تواين سالا هميشه دنبال جوابش بودم اما پيدا نكردم. نميدونم شايدم جوابي نداره. شايد چون اينم يه چيزيه شبيه زحمات و محبتهاي بابا مامانامون . واقعا هيچي پاسخگوي اونا نمي تونه باشه. كدوم تشكريه كه بتونه پابه پاي زحمات و محبت هاي مامانا و باباهامون بيان؟؟؟ يعني پيدا ميشه چيزي كه بتونه جبران كنه ؟؟؟ نميدونم اگه كسي به جوابش رسيد لطفا بگه تاهممون به قول معروف فيض ببريم و استفاده كنيم وهمچنين اويزه، اره اويزه ي گوشمون.
ببخشيد تروخدا منو ، الان يه جوريم هم هستم هم نيستم هم خوبم هم بدم هم گيجم هم هوشيار هم سنگينم هم سبك هم خندون هم گريون . نميدونم شايد چون الان خيلي هستم ، زيادي خوب و خوشم ، زيادي هوشيارم زيادي سبكم زيادي خندونم…
بابا نميدونم اصلا ….
من حتي نميدونم بايد اين حالمو دوست داشته باشم يا نه. اما نه دوست ندارم چون يه جوريه .
خدايا خودت كمكمون كن.
عموييي وبچه ها تروخدا منو ببخشين نميدونم شايد جواب سلام بچه ها مجبورم كرد اين كامنتو الان بزارم.
بازم ببخشين منو وحلالم كنين.
عمويي ازون دله مهربونتون كه هيچ وقت هيچ بديو به خودش نميگيره بخواييين كه يه وخت خداييي نكرده بديهاي منو اذيتامو بچگيامو و… رو به خودش نگيره . ازش بخوايين منو ببخشه .
عمو از ته قلبتون خواهشا منو حلال كنين عمو.
عمو نميدونم چرا ميترسم كه دلتونو شكونده باشم عمو اخه منم حتما جزو اون بچه هاي اهنيم ديگه همونا كه ازش ميترسين همونايي كه….
اجازه بدين سفره ي دلمو بعدا توي سنگ صبور باز كنم عمو.
فقط همينو ميگم كه واقعا همگي ممنونتونيم و اميدواريم كه تموم بديهايي كه ممكنه خواسته يا ناخواسته كرده باشيمو واقعا واقعا ببخشين و از دلتون بيرونشون كنين چون شما خوبين شما خيلي خوبين شما خيلي خيلي خوبين شما … اخه وقتي هرچي از خوبيتون ميگم بازم كمه چرا بايد ادامه بدم.
اما بيشتر از هركسي عمو ما هممون ممنون و سپاسگزار خداييم همون خداي پاك و مهربون و قادر و توانا و بخشنده و پر طاقت و بامعرفتي هستيم كه هرچي از خوبياش بگيم كمه همون كه محبتاش بي دريغه . هموني كه ديگه نبايد راجبش چيزي بگم چون واقعا گفتني نيست چون وسعتش خيلي بيشتر از حرفه . ومن از همين خداست كه براتون بهترين چيزاي دنيارو ميخوام. من نه ماااا .
ما همگي از همين خداست كه ميخواييم تا هميشه ي هميشه عزت نفس و ابروي عموييم و خانواده ي مهربون و باصفاشونو حفظ كنه از همه ي گزندهاااا.
اميدوارم همين خدا هميشه ي هميشه يارو ياورو نگهدار و نگهبان و پشت و پناه و حافظ شما عمويييه گلمون و خانواده ي ماه و دوست داشتنيه شما باشه الهي.
الهي امين يارب العالمين.
عمو همگيمون براي شما و مامان بزرگ و بابابزرگمون ارزوي سلامتي داريم . اميدواريم هميشه تندرست و شاد باشين الهي.
عمو نور چشماي مامان بزرگمون شمايين اميدواريم هيچ وقته هيچ وقت تا ابد كمرنگ نشين عمو.
درپناهه حق
دست علي يارتون خدانگهدارتون تو قلب ما ميمونه اميد ديدارتون.
ببخش عمو زياد شد .
آقای فرضیایی سلام
پس شما هم بچه ی منطقه 16 تهران هستید، می شود گفت هم منطقه ای اکبرعبدی ، پرویز پرستویی، فرزاد حسنی ، عباس جدیدی ، امیر قلعه نویی ، آقای حدادیان و… فکر کنم شهرام عبدلی هم برای همین منطقه باشد آخر قبل از معروف شدنشان خیلی به فرهنگسرای بهمن می آمد می شود گفت عضو رسمی تیم تأتر فرهنگسرای بهمن بود ، اگر اشتباه نکنم مرحوم رسول ملاقلی پورهم دوره ی جوانی اش چند سالی در جوادیه زندگی می کرده ، می بینید از کوچه های تنگ و تو در توی این منطقه آدمهای بزرگی بیرون آمدند که نه تنها در تهران بلکه در ایران شناخته شده هستند ، حالا مردم می خواهند در تقسیماتشان این قسمتها را جنوب شهر بنامند یا شمال شهر. مهم این است که شکوفایی استعداد به خود انسان ربط دارد نه به منطقه ی جغرافیایی زندگیش !
امیدوارم در دایرة المعارف ذهن بچه ها اسمتان همیشه اولین باشد !
موفقیتتان ابدی!
دوستان کامنتی سلام
اول از همه اینکه اگر تلویزیون بین حرفه ای باشید و از بعد از عید امسال هیچ سریالی نبوده که زیرچشمی ردش کرده باشید ، مطمئناً محله بچگی های عمو پورنگتان را دیده اید ! در سریال اشکها و لبخندها آن سینمایی که مهدی هاشمی و شمسی خواهرش سر تصاحبش باهم دعوا داشتند همان سینما شیرین است که آقای فرضیایی در برنامه ی ماه عسل ازش صحبت می کرد ! مطلب دیگر اینکه حالا که جایگاهی پیدا شده که با هم صحبت کنیم چه بهتر است که فقط به چاق سلامتی نگذرانیمش ، نه اینکه هر کسی مطلب خودش را بنویسد و به دیگری کار نداشته باشد بلکه منظورم این است که در بین سلام وعلیکهایمان ،اگر مطلب خوبی بلد هستیم یا اینکه به تازگی یاد گرفته ایم آن را در اختیار یکدیگر هم قرار دهیم حالا می تواند آن یک حدیث باشد یا یک مطلب ادبی یا حتی یک مطلب علمی مثل چیزی که شیوا عزیزم(محجل) نوشته بود ، مخصوصاً در این ماه پر فضیلت اگر نمازیا دعایی شنیدید که خواندش مفید است آن را به دیگران هم بگویید در این ماه اگر بتوانیم یک پله هم به خدا نزدیکتر بشویم یک پله است!همین طور اگر دیدید مشکلی را دوستی نوشته واین همان مشکلی بوده که شما هم چند سال قبل با آن روبرو بودید حتماً اگر راه حلی دارید بگویید البته راه حل مفید نه چیزی که مشکلش را بیشتر کند ! ودر آخر اینکه بیایید در این ماه پر فضیلت ما هم سهم کوچکی داشته باشیم با قرار دادن جمله صلوات در اول یا آخر نوشته یمان دنیای کامنتیمان را در برابر بدی ها بیمه کنیم !
ژاله ی پر جنب و جوشم
عزیزترین ، اولاً که انتخاب رشته کردن دیگر تمام شده پس بهتر است که کار خانواده یا به قول خودت نگذاشتنشان را فراموش کنی ، حتماً آنها هم برای کارشان دلایلی دارند که شاید حالا به خاطر دوست داشتن رشته ی تربیت معلمی زیاد نمی توانی درکشان کنی شاید چند وقت دیگر که آتیش علاقه ات یکمی فروکش کند بهتر بتوانی دلایلشان را درک کنی ، گلم!از طرف دیگر این رشته هایی که انتخاب کردی هم یک جورایی به فینگیلی ها ربط پیدا می کند البته اگر سراغ کارهای تحقیقاتی نروی مطمئناً باید دبیر بشوی که در این صورت هم با فینگیلی هایی البته در ابعاد یکم بزرگتر روبرویی ، مامایی هم که از اسمش پیداست مامان بدون «نونی» میشوی اولین کسی که ورودشان را به این دنیا خوشامد می گوید ، فکر کن صدای اولین گریه ی زندگیشان را شنیدن و حس کردن بالا و پایین رفتن قلب کوچولویشان که به قول معروف مثل قلب گنجشک می زند،
حتی وصفش هم لذت بخش است. امیدوارم به قول خودت هر چه که خیر و صلاحت در آن است برایت پیش بیاید. راستی در مورد اتفاقی که برای مادر و پدر زهرا جون افتاده خیلی متأسف شدم . نازنینم،سعی کن در این مدت بیشتر جویای حالش بشوی و به دردلهایش گوش کنی، دوستی به درد همین وقتها می خورد دیگر ! سلام ما را هم به او برسان ، امیدوارم به حق این ماه پر برکت هر چه زودتر والدینش بهبودی کامل پیدا کنند!در مورد آمدن به وبلاگت هم باید بگویم من چند باری به وبلاگت سر زدم اما راستش را بخواهی وقت نکردم برایت نظر بگذارم ولی قول می دهم هر وقت توانستم دوباره به وبلاگت سر بزنم!
گل نیلوفرم
بهترینم ، برای چی نگرانی ؟ توکل کن به خدا انشاالله چند وقت دیگر جواب قبولیت را می گیری و به این دوران چشم انتظاری می خندی ! حتماً برایت دعا می کنم هم برای تو هم برای همه ی بچه های کنکوری البته اگر لایق دعا کردن برای شما، نازنینها باشم !
سحرم
نازنینم ، ممنون از لطفت ! امیدوارم تابلوی نقاشیت یکی از بهترین کارهایت بشود ، گلم امیدوارم بوی رنگ آن هم با زبان روزه اذیتت نکند (البته اگر رنگ روغن کار می کنی) ، مواظب خودت باش و سلام به مامان و بابا برسان!بهترین های خدا را برایت آرزو می کنم !
سمانه نازنینم
جمله ای که در موردم گفتی را وقتی خواندم برای چند لحظه رفتم در خیالات که از پله برقی فرودگاه دارم می آیم پایین و یک مدال طلای گندم گردنم هست ، ممنون که با جمله ی بانمکت احساس خوبی به من دادی !
گلم ، همیشه شاد باشی !
نرگس دلنازکم
بهترینم ، اول ممنون از لطفی که نسبت به من داری و دوم اینکه قرار بود چند تا جوجه بخری و بزرگ کنی (به جای خداداد) خریدیشان یا نه؟ امیدوارم همیشه لبت شاد و دلت خندان باشد !
شیوای محجل عزیز
قشنگم ممنونم از تو، البته این ممنون را باید به توان 2 کنی ، اول به خاطرلطفی که نسبت به من داری اسمم را جزء دوستانت نوشتی و دوم به خاطر اطلاعات خوبت در مورد رایانه واینکه چطور ضررهایی را که برای چشمانمان دارد کم کنیم ! دانشت بی پایان نازنینم !
مائده ی آسمانیم
عزیزم در نوشته هایت از رفتگان گفتی و در کنار اسم سجاد و برادر آقای فرضیایی از عسل اسم بردی ، می توانم بپرسم این عسل کی بوده ؟ امیدوارم آن کسی که فکر می کنم نبوده باشد!
سفره ی قلبت آکنده از پاکی باد!
شیرین عسلم ، مهر(فروتن) عزیز، دریای زلالم ، ؟؟ مرموزم ،معصومه ی زمینی که به نظرم آسمانیی وهمه دوستان کامنتی نازنینم
برایتان همه ی خوبی های دنیا و آخرت را آرزو می کنم!
دوستان بیایید ، امشب سر سفره ی افطار زمانی که صدای خوش اذان بگوش می رسد برای شفای همه بیمارها بخصوص مادر و پدر زهرا جون و موفقیت همه بچه های کنکوری و شادی روح همه رفتگان و عاقبت بخیری همه زنده ها دعا کنیم!
التماس دعا !
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
دوستدار همیشگیتون
سلام عمو
فوق العاده بود…
عمو همیشه انقدر براتون حرف داشتم کلی سوال.خاطره.دردودل….اما الان که اومدین و بین ما هستن فکر میکنم هیچ حرفی برای گفتن ندارم….یه جورایی کم اوردم….خوش به حال بچه ها که انقدر راخت باهاتون حرف میزنن
.
همیشه فکر میکنم اگه روزی ببینمتون!! اون روز هم کلی حرف دارم که بگم اما با این اوصاف فکر کنم اون روز کذایی!! هم جز سکوت حرفی برای گفتن نداشته باشم…..
.
.
24 ساعته انلاینین دیگه؟ به خودتون رحم کنین
عمو لطف کنین برای دستنوشته هاتون تاریخ هم بزنید…ممنون
سلام عمویی!!!
من خیلی بد شانسم !!! نتونستم برنامه ماه عسل ببینم الان هم خیلی ناراحتم …عمووووووووووووو
به نام خالق گیتی
سلام عمویی…خوبین؟
وای عمویی چشام داره از حدقه میزنه بیرون…اینقده که بچه ها فعال شدن همش میان براتون نظر میذارن آدم نمیتونه خب همشو با زبون روزه بخونه…
عمویی اومدم یه چیزی بگم…عمو دیروز شانسی من فهمیدم که قراره برین ماه عسل…چون قرار نبود بیام اینجا…ولی یکی از دوستام گفت که عمو فردا میره ماه عسل…من تعجب کردم گفتم یعنی چی؟…با خودم گفتم حتماً تو دستنوشت یه خبرایی هست…اومدم دیدم بـــــــــــــــــلــــــــــــــــــــــــه!…
عمو الانم حال ندارم براتون بنویسم…نمیدونم چرا با زبون روزه نمیتونم زیاد با کامپیوتر کار کنم…الانه که از پا بیوفتم
تازه دیروز من طرفای ظهر بود که سرم داشت گیج میرفت…سرم درد میکرد…به زور خودم نگه داشته بودم… همش مامانم میگفت چرا اینجوری میکنی؟…خلاصه تا ساعت 5 خودمو با جدولای مجله کولاک سرگرم کردم… آخرش برنامه تون شروع شد و من تونستم کمی از گرسنگیمو فراموش کنم…ولی همین که اومدین ماه عسل… وااااااااااااااااااااااای عمو نمیدونین چقده ذوق کردم…به کل همه چی رو فراموش کرده بودم…وقتی فوق برنامه پخش میشد موقع هایی که کارتون پخش میشه احساس سر درد میکردم ولی ماه عسل همه جاش دیدنی بود…به نظر من که با همه مصاحبه های تلویزیونی فرق داشت درست مثل مصاحبه شهرزاد…راستی عمو هر دفه من چیزای جدیدی از سجاد میفهمم…آخه همیشه حرفی برای گفتن از سجاد دارین…عمو وقتی داشتین میگفتین مو به تن من سیخ شد چه برسه به شما که داشتین نامه رو خودتون میخوندین…
ای وای بذارین به بچه های اینجا هم سسلام کنم…که دلگیرن…ولی باور کنین من خودم الان زیاد حال ندارم بنویسم…به زور دارم این کارو میکنم…امیدوارم ببخشین…
عمو دیگه من برم…الانه که از حال برم تو آشپزخونه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
…………………………………………………………..اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
سلام به همه دوستان..به قول جوان ها امروزي..برو بچ كامنتي
آره شيوا جان كامل بلدم..همه جاي ايران سراي من است.
سميه تاجيك دعاهاي خيلي قشنگي كردي فقط مي تونم بگم»الهي آمين»
شيرين جان من هم شما رو خيلي دوست دارم هميشه هم حرفاي شيرين و بامزه ات رو مي خونم.
ممنون داربنوش..چه اسم قشنگي داري.مي تونم معني اسمت رو بپرسم؟
من معتقدم آدم نبايد ظاهر بين باشه و فقط به ظاهر هر چيزي نگاه كنه.چه در دنياي واقعي و چه در دنياي مجازي هميشه بايد به عمق بريم تا بتونيم حقيقت هر چيزي رو ببينيم.ظواهر فريبنده هستند و حقيقت را پنهان مي كنند.اينجا كه ما مي نويسيم هر كسي با نوشتن بخش هايي از شخصيت خودش رو به نمايش مي گذاره.مثلا من وقتي نوشته ها رو مي خونم..تا حدي مي تونم حدس بزنم كه نويسنده اين مطلب چطور آدمي بوده..از نوشته هاي شيرين متوجه شدم كه شيرين دختر ساده و بي شيله پيله اي است..از نوشته هاي مائده فهميدم دختر احساساتي و نازك دلي است..از نوشته هاي مهر فروتن متوجه شدم آدم منطقي و باهوشي است.و..اما من همه اين ها رو از روي اسم ها نفهميدم از روي نوشته هاشون متوجه شدم.راستش آدم لجبازي نيستم .حتما تا بحال متوجه شديد كه فاميلي من عباسي است.من بجاي اسمم دوتا علامت سوال گذاشتم..هميشه دوتا سوال توي ذهنم بوده و هست.از كجا آمدم؟و به كجا خواهم رفت؟
راستي مهر فروتن با اون حرفايي كه زدي واقعا زدي به هدف..آفرين..منظورم حرفايي است كه عمو پررنگش كرده.
سبز و آسموني باشيد.
من هر شب هي با خودم فكر ميكنم فردا ميرم دستنوشت براي عمو فلان چيزو مينويسم ازش فلان سوالو ميپرسم… ميرم اونجا ميرم فلان جا و غيره
اما وقتي ميام هيجان زده ميشم و بعد همش يادم ميره D:
عمو جون
اينكه ما يه مطلبي كه ميخوايم بنويسيمو صد تيكه كنيم و هر كدومو يه جا بنويسيم اصلا آسون نيست.
خب همشو يه جا بنويسيم ديگه…. s-:
ميشه به وبلاگ خودتون سر بزنين؟
http://amujun53.bogfa.com
به نام خدای مهربون
سلام عمویی و آجی ها
سمیه تاجیک جونم مشکل اینجاست که من این دو تا رشته رو به عشق تحقیق انتخاب کردم.و دیگه اینکه اصلا دبیری دبیرستان و پیش دانشگاهی رو دوس ندارم .حالا که خودم توی جمع بچه هام ازشون میترسم!ونمیفهمم توی چه عالمی سیر میکنن چه برسه به وقتی که بخوام دبیرشون بشم!دق میکنم!مامایی هم والا با ترس و لرز انتخاب کردم!نی نی دوس دارم اما از این رشته یه کم میترسم.کلا از شاخه های پزشکی میترسم!
بدتر از همه ی اینا کلا برای رفتن به دانشگاه آماده نیستم..بسیار مامانی ام!مثل رامینا!
درمورد زهرا هم من فقط تونستم به درد دلاش گوش کنم و براش دعا کنم…
سولمازم که معمولا هر شب یا یک شب درمیون باهم صحبت میکنیم…انگار نه انگار که اون مشهده و من گرگان..دلش که خیلی تنگه واسه ی عمو..خیلی وقته صدای شاد سولماز رو نشنیدم،…اینکه اولا اینجا فقط گریه میکردم و نمیتونستم شاد بنویسم یه دلیل مشترک داشتم با سولماز..سولماز اینجا نمینویسه تا باعث ناراحتی عمو نشه و من که نمیتونم برای عمو ننویسم چند شبی اونجوری نوشتم اما حالا نظرم فرق کرده..باید شاد بنویسم..عمو چه گناهی کرده!!!
بعضی از آجی هامون تو قلبشونم واسه عمو حرف بزنن کافیه،خدا صداشونو زودتر از منی که اینجا مینویسم میشنوه و دعاشونو مستجاب میکنه.. 😦
(دخترعموتون ژاله موخرگوشی)
عموی خوبم سلام:
طاعات وعباداتتون قبول حق…
عمــوجون دیروز مصاحبه داشتید اما من نتونستم ببینم کلاس داشتم
عموچیکار کنم ؟؟؟؟؟
من خیلی بدشانسم….
مرسی عمو جونم فکر کنم من چون یه کم گنده شدم و قدم از بقیه بچه ها بلند تره و یا چون ایران نیستم اسم منو نمیارید اشکال نداره من باززززززززززززززززززززززززززم دوستتتتتتتت دارم
شوخی میکنم واقعا کار سختیه حتی خوندن این همه پیغام
سلام عمویی …
وسلام به همه دوستان گلم !!!
و یه سلام مخصوص به دوست عزیزم ?? ببخشید اون دفعه علامت سوال هایم رو برعکس گذاشته بودم!!!
معنی دارینوش : دارای شهد و شیرینی
وااای شیما هم به مشکل من دچار شده … درکت می کنم عزیزم
التماس دعا … تابعد
سلام روزه و نمازتون قبول باشه من رویا هستم 21 ساله دانشجوی روزنامه نگاری و خبرنگار برنامه ی قشنگ شما یکشنبه در ماه عسل دیدم خیلی قشنگ بود موفق باشید خوشحال میشم به وبلاگ منم سر بزنید .
به نام خدایی که آرامش بخش قلب های نا آرام هست ….
سلام عموی همیشه مهربانم ….
همیشه وقتی میام اینجا اول کامنت های بچه ها رو میخونم بعد مینویسم … امروز انقدر دلم گرفته که طاقت نیاوردم …
ماه عسل دیروز … بد جوری حالم رو خراب کرد … از ابتدای برنامه همان موقع که گزارش پشت صحنه را نشان میدادند گریه کردم تا ثانیه های آخر … بدون این که بدانم چرا اشک میریزم … و حالا هم گریه می کنم بدون این که بدانم برای آرام شدن چه می خواهم ….
از لحظه های اولش می گویم … یکی از بزرگ ترین سوال های زندگیم را ماه عسل دیروز جواب داد همکارتان گفت : فرقی نمی کند … از هر طرف که نگاهش کنی یکرنگ هست … و برای باورش کافی بود ماه عسل را میدیم .. که دیدیم دیدیم یکرنگیت انقدر زیاد است که انگار هر جا که باشی همانی … چه در خانه چه در ایتالیا چه در ….
انگار هیچ چیز و هیچ کسی نمیتواند حتی برای لحظه ای تو را از خودت بگیرد ….
این برنامه با تمام برنامه های دیگه ای که از شما دیده بودم فرق می کرد دیروز با تمام وجودم باور کردم داریوش فرضیایی فقط خود خودش را به استدیوی ماه عسل برده …
با ژاله موافقم آقای علیخانی … انگار ان طور که باید نفهمید که مهمانش چقدر حرف برای گفتن دارد …. این از چشم هایتان معلوم بود انگار دل خودتان هم می خواست ساعت ها حرف بزنید … شاید اشتباه من بود که احساس کردم بغض عجیبی در تمام مدت همراهتان بود در گزارش ها در لحظه ی سال تحویل در ….
چرا ؟؟؟؟ علت این بغض چیست ؟؟؟؟ چه غمی قلب مهربان ترین مرد دنیا را در بر گرفته ؟؟؟؟؟
شاید سکوت … بهترین حرفی باشه که میشه راجب اون برنامه گفت ….
فقط یه چیزی تو دلم مونده … نمیدونم موقع خوندن این حرفم چه فکری می کنید ؟؟؟!!! اما اینو دو تا از بچه ها هم بعد برنامه به من گفتن … همه احساس کردیم دیروز مثل یه فرشته ی کوچولو شده بودید که یه غم بزرگ همراه خودش داره غمی که با هیچ کس تقسیمش نکرده و نمیکنه …. یه فرشته ی آروم که خودشو وقف بچه ها و بچگی هاشون کرده … در حالی که حتی قلبش از بچه ها هم آسیب پذیر تر هست ….. حالا خیلی سبک ترم … بابت دیشبم شرمنده ام … میبخشیدم ؟؟؟
خوب عمو جون باور کنید آهن وجودم اونقدر سخت نشده …. دلم با اون حرفتون شکست … همیشه دوست داشتم انقدر خوب باشم که همون طور که من بهتون افتخار میکنم شما هم بهم افتخار کنین … اما امروز میبینم که از من میترسید … از آهنی بودن احساسم میترسید … ولی باور کنید حد اقل شما نباید بترسید چون اگه ما بچه ها آهن باشیم مطمئنن نگاه شما خورشیدی هست که قلبمونو ذوب میکنه … هنوز میترسید ؟؟؟
دوستتون دارم …. التماس دعا !!!!
مائده
سلام اول به عموپورنگ و بعد به همه ی دوستان این دنیای مجازی!
آقای فرضیایی اول با شما سلام و علیک کنم. خوب هستید؟ مامان خوبند؟ نماز و روزه هاتان قبول. خوب دیگه من بروم سراغ بقیه…
سلام ممنون از شما شعار جالبی طرح کرده اید ممنون برای طرح سوالات هم فقط اینجا کلیک کنید
** خانم عباسی ** علیک سلام! بله می دانستم نامتان این است اما گفتم شاید دوست ندارید به این نام در بین دوستان شناخته تر شوید. به همین خاطر اصرار داشتم خودتان قدم پیش بگذارید. خوب شما واقعا مرا شرمنده می کنید. راستش هوش و ذکاوت شما بالاست که این طور نوشته ها را موشکافی می کنید؛ همین طور باید حوصله تان را ستایید که همه ی نوشته ها را می خوانید. اعتراف می کنم من تا به حال نتوانستم حتی یک بار همه ی نوشته ها را بخوانم. اما یک سئوال شما چند سالتان است؟! آخر هر کجا نوشته ی شماست اشاره کردید از سن و سال ما گذشته است یا به قول جوان های امروزی!!! لابد شکسته نفسی می فرمایید و گرنه فکر نمی کنم این قدرها باشد.
** سحر گیلانی عزیز** شما کجایی؟ نمی بینمت. حیف است این جا تازه دارد با سلام و احوال پرسی ها گرم می افتد. شاید هم مشغول تابلویت هستی. موفق باشی. دوست دارت مهر.
**سمیه تاجیک عزیزم** من هم برای شما آرزوی سربلندی و سرفرازی در زندگی دارم. باید به حوصله ی شما هم تبریک گفت که همه ی نوشته ها را می خوانید. مثل اینکه من از این کارها بلد نیستم. دست دارت مهر.
**ژاله ی گلم** سلام! چرا ناراحتی؟ حالا که عمو آمده شما این طور غریبی می کنی؟ در مورد دانشگاه هم یک توصیه ی خواهرانه به عنوان کسی که این فضا را تجربه کرده به شما دارم. نمی خواهم شما را بترسانم یا این که دل مرده شوی گلم! اما یک حقیقت از دانشگاه برایت می گویم. در فضای دانشگاه دیگر از آن صمیمیت های دوران دبیرستان خبری نیست. هر کسی می کوشد کار خود را پیش ببرد. فضای کلاس ها هم زمین تا آسمان با دبیرستان فرق می کند مخصوصا استاد و شیوه های درس دادن. اما کسانی هستند که با وجود تغییر مقطعی مهم در زندگی شان صداقت و صفای دوستانه شان را حفظ می کنند؛ آرزو می کنم خدا برایت بهترین ها را هدیه کند. گلم اینها را گفتم تا بگویم بجنب و خودت را برای تجربه ای تازه آماده کن!امیدوارم در این ماه مبارک که همه مهمان خداییم آنقدر هم رنگ خدا بشویم که دیگر دلتنگی های دنیایی سراغمان نیاید.
راستی از زهرا گفتی و از پدر و مادرش. من نمی دانم قضیه از چه قرار است اما کمی نگران شدم. اگر خدا بخواهد همه چیز به خوشی ختم می شود. باید راضی بود به رضای خدا!
**شیوا محجل گلم** چی شد؟ من سلام کردم و کلی از شما تعریف کردم تا از دلت بیرون بیاید. نکند داری جبران می کنی؟؟ شوخی کردم.
**مائده جان** شما هم که هستی. خوب پیشنهادت نیمه کاره ماند. شما پیشنهاد بده ما تصویبش می کنیم!!
** هما جان! همای عمو!** سلام. ماشاالله! شما حرف نداری این قدر می نویسی اگر حرف داشتی چه می شد؟ از دستم ناراحت نشو. می خواهم یک بار، کاملا بی طرف، به عنوان یک بازدید کننده بیایی و فقط یک بار دل به دریا بزنی و نوشته های خودت را بخوانی. آخر دختر خوب ماه رمضان است کمی هم این وقتت را برای سخن گفتن با خدا بگذار. حیف است. یک ماه از یازده ماه سال خدا می شود میزبان تا شاید بنده هایش کمی بیشتر به او توجه کنند. باز هم امیدوارم از دست من ناراحت نشوی.
**مشکات جونم! ** کجایی؟ فکر کنم نفت فانوسم دارد تمام می شود! یک وقت از دست من رنجیده نشده باشی؟؟!!
کلام آخر به دوستان *** اگر من اینجا کمی نطق می کنم و انتقاد و درخواست؛ امیدوارم ناراحت نشوید. از حق نگذریم این جا واقعا به هم ریخته است. وبلاگ عمو وبلاگ من! به این شعار توجه کنید.***
تا یادم نرفته ** یک عذرخواهی حسابی از آقای فرضیایی** داشته باشم. می بخشید سخن طولانی شد. چشمان شما دو دو شد!! من دارم سعی می کنم به سهم خودم کمی این بچه ها را متوجه اشتباهات ناخواسته شان کنم. باز هم معذرت می خواهم.
با تشکر روابط عمومی!!
به نامه خدایی که مهربونترین عمویه دنیارو توبهترین ماهش به ماداد…سلام….عمویی شما فرشته تر ازاونی بودیدکه تا دیروز فک میکردم…دیشب برادرزاده هاتون یه حاله دیگه ای داشتن…منوابجی شیوا گریه میکردیم باهم قرارگذاشتیم دورکعت نمازه شکربخونیم بخاطره فرشته ای که خدابهمون داده…… عمو من تاحالا درکی ازاینکه باسجادحرف بزنم نداشتم ولی دیروز که شماگفتید به سجادمتوسل میشید منم شب صداش کردم عمویه حالی شدم فک کنم صداموشنید….عموازش خواستم کمکم کنه….دستموگرفتم بالا…..یعنی دستموگرفت؟؟؟………. عمویی هوارتا دوست دارم..انقدی زیاد دوستت دارم که فقط خدا اندازشومیدونه*برادرزادتون نرگس که عموشوفراموش نمیکنه هرگز*
به نام خداي مهربوني كه بهترين بنده اش واسه ما بچه ها يعني شما رو آفريد…
عمو پورنگ عزيزم سلام…
خيلي خوشحالم و خدا رو شكر مي كنم كه باز هم تونستم بيام و براتون نظر بزارم…
عمو جونم نماز و روزه هاتون قبول…
عمو جونم برنامه ي ديروز ماه عسل خيلي خوب بود…خيلي…
عمو واقعا بهتون تبريك ميگم كه اين همه صداقت و مهربوني و دوست داشتن و آرامش و پاكي و با خداي خوب بودن تو وجودتونه…عمو واقعا الان دارم دستام مي لرزن…! نمي دونم چي بنويسم…اصلا نمي دونم الان بايد بنويسم يا گريه كنم چون يه بغض تو گلومه…
عمو جونم خيلي خوشحالم و خدا رو صد هزار مرتبه شكر مي كنم و افتخار مي كنم كه عموي خوبي مثل شما رو
دارم…نه عموي خوبي مثل شما رو داريم…آره همه ي بچه هاي ايران به وجود شما افتخار مي كنن…
عمو جونم ديروز از ابتداي برنامه نمي دونم چرا بغض تو گلوم بود؟؟؟نمي دونم چرا با تك تك حرف ها و جمله هايي كه مي گفتيد مي خواستم گريه كنم اما نمي تونستم…وقتي كه گفتيد هنوزم بعضي وقتها ميريد و به محله ي
قديمي تون سر مي زنيد و گريه مي كنيد…وقتي كه با افتخار گفتيد كه ما توي دو تا اتاق زندگي مي كرديم…
وقتي كه با افتخار گفتيد:پدرم كارگر هستند…وقتي كه با احترام از پدر و مادرتون ياد مي كرديد و ازشون
مي گفتيد…وقتي كه اسم سجاد رو اورديد و درباره شون حرف زدين و گفتين كه سجاد هنوز زنده
است…وقتي كه…وقتي كه…وقتي كه…
عمو ما بچه ها به داشتن عموي خوبي مثل شما افتخار مي كنيم…
عمو خيلي جالب بود و ايده ي خيلي قشنگي بود وقتي كه لحظه ي قبل از سال تحويل بود تك تك ساعت هاتون رو
روي ميز گذاشتيد و امير محمد گل و مهربون آغاز سال 1388 رو اعلام كرد…چه قدر قشنگ بود اون موقعي كه
تك تكتون آرزوها و دعاهاتون رو گفتيد و شما گفتيد:عزت نفس و آبرو…
عمو چه قدر مادرتون قشنگ صحبت مي كردن…من خيلي لهجه ي رشتي رو دوست دارم…مخصوصا وقتي كه
مامان زن دايي ام با همون لهجه ي قشنگ و دوست داشتني صحبت مي كنن…
عمو مادرتون سادات هستن تو رو خدا بهشون بگيد كه براي ما هم دعا كنن…
عمو من از ابتداي برنامه بغض تو گلوم بود تا موقعي كه امير محمد شعر اما زمان رو خوند…و اون موقع بود كه بغضم شكسته شد و گريه كردم…
حتي عمه ام هم گفت :اون موقع كه مادر عمو پورنگ داشتن صحبت مي كردن من گريه مي كردم…
عمو موقعي كه شما تو مكه بوديد و داشتن ازتون فيلم مي گرفتن خيلي صحنه ي قشنگ و آرامش بخشي بود…
عمو اون موقع كه گفتيد:فيش حج رو داديد به برادرتون تا مادرتون رو ببرن خونه ي خدا يك لحظه تعجب كردم چون
همين اتفاق هم براي من افتاده بود اما نه خونه ي خدا…درست پارسال بود كه به پدرماز طرف محل كارش بهش
دو تا سفر سوريه هديه داده بودن و باباي من قبل از اون به من قول داده بود كه منو همون سال ببره سوريه…
و وقتي كه گفت دو تا سفر!!هم خوشحال بودم…هم ناراحت…خوشحال بودنم به خاطر اينكه بالاخره به جاي يك
سفر يكي ديگه هم بهش داده بودن…و ناراحت بودنم به خاطر اينكه:يعني من مي تونستم برم يا نمي تونستم…
و درست همون لحظه تلويزيون داشت حرم حضرت رقيه رو نشون ميداد…كه من گفتمكيا حضرت رقيه يعني ميشه
منم امسال بيام حرمت؟؟؟و درست هفته ي بعد بود كه بابام گفت:هممون با هم ميريم…يعني چهار تايي!!!يعني
هم من و مامانم و هم پدر و هم خواهرم…واي كه چه قدر اون لحظه خوشحال بودم…و از حضرت رقيه(س) و از
حضرت زينب(س)تشكر مي كردم…يه خورده فكر مي كنم شبيه بود…نه؟؟؟…
اما عمو جون درست بعد از تمام شدن برنامه و هنگامي كه اذان رو گفتند من رفتم وضو گرفتم و نمازم رو خوندم و
دو ركعت هم نماز شكر خوندم…
عمو ديشب درست يك ساعت بعد از تمام شدن برنامه ي ماه عسل و خداحافظي تون انگار اون دلتنگي اي كه
درباره اش نوشته بودين اومد سراغم…بدون هيچ دليلي ناراحت بودم…حتي به ياد خدا هم بودم اما نمي دونم دليل اون همه دلتنگي چي بود…
عمو من دوباره ميام و بقيه اش رو براتون مي نويسم…
التماس دعاي فراوون…
بدرود…
امضا:فائزه طرفدار قديمي و پر و پا قرص و هميشگي عمو پورنگ مهربون…
عمو جونم ببخشيد كه زياد بود…
راستي عمو يه سوال:
ما بچه ها چه جوري براتون نظر خصوصي بزاريم؟…
نظري كه نخواهيم ديده بشه…
و فقط شما بخونيدش.
و شما جوابمون رو بديد…
ممنون ميشم جوابم رو بديد…
سلام چیزی به اسم خصوصی نداریم هر کامنتی که اعلام کنید تایید نشود رعایت خواهد شد لطفا برای طرح سوالات هم فقط اینجا کلیک کنید
*به نام خدای مهربون*
سلام عموی گل و مهربون و دوست داشتنی و دل پاک و با صداقت ما بچه ها.
عمو هر چی واژه ی خوبی واسه ی شما بگیم کمه…
خوبید عمو؟
چی بگم چی بگم عمویی…از برنامه ی ماه عسل…معرکه بود عموئ
عمو در برنامه ی ماه عسل خیلیها خیلی هایی که ادعا می کردن بزرگ شدن با حرفای شما به خودشون اومدن.
عمو ساعت 7 که شد و از ذوقم نشسته بودم پای تلوزیون تا شما بیایید یه دفعه رعدو برق شد و نم نم خیلی کوچولو بارون اومد،ولی عمو می ترسیدم…
می ترسیدم که برقهامون برهههههههههه…….
عمو وقتی استدیوی پخش فوق برنامه را نشون دادن بعد یه هو برقهامون رفت 😦 😦 😦
باورتون نمیشه عمو یه لحظه خشکم زد،خیلی دلم سوخت عمو….
همون موقع رفتم زنگ زدم دوستم گفتم عمو اومد؟گفت اره مگه نمی بینی؟اخه عمو من به همه ی دوستام به همه ی فامیل گفته بودم حتما برنامه ی ماه عسل را ببینید….
با دوستم گفتم برقهامون رفت درست موقعی که داشت عمو میومد،می خواست گوشی نگه داره نزدیک تلوزیون و من صداتون را بشنوم ولی عمو قبول نکردم چون نمی خواستم مزاحم دیدن اونم بشم.
زنگ زدم اداره برق گفتم برقها کی میاد؟گفتن 1ساعت دیگه.مثل اینکه برق سه فاز بگیرتم زنگ زدم خونه ی خاله ام و گفتم برق دارید؟گفت اره،نیم ساعت راه بود تا برسم به خونه ی خاله ام ای خدا اشکام همینجوری می ریخت و زنگ می زدم به …
تا اینکه زنگ زدم خونه ی مادرجونم اونا برق داشتن،عمو ذوق مرگ شدم،چون اگه می دویدم 20دقیقه میرسیدم خونه ی مادرجون….
نمی دونم چطوری لباس پوشیدم و مثل جت میدویدم،اونقدر تشنه ام شده بود که….
رسیدم و تلوزیون روشن بود،باباجون و مادرجون داشتن برنامه را میدیدن،خدایا شکرت…
اشکام از خوشحالی بند نمی اومد،دلم می خواست داد بزنم عمو جونم دوستت دارم….
تماس تلفنی با مادرتون …..خدایا شکرت که مامان جون فاطمه چشمای مهربونش عمل نداره….
خدایا سجاد،وقتی یاده زلزله و سجاد و اون نامه ی ناقصش کردین دلمون اتیش گرفت،اره عمو سجاد زنده است،خیلی هامون حضورش را حس کردیم.
برنامه ی دیروز عالی،معرکه،دوست داشتنی،پر از پاکی و صداقت بود عمو.
عمو امروز منو و زهرا جعفرزداگان رفتیم میدان امام،میدان خاطره هامون….
کلی حرف زدیم،کلی خاطره….عمو تازه سیدی ماه عسل دیروز را هم بهم داد،چقدر ابجیهام مهربونند…
بعد از برنامه ی امروزتون می خوام بشینم و کامل این برنامه را ببینم….
تازه ابجی نیلوفر هم زنگ زد به زهرا صدای قشنگشو شنیدم،قرار شد یه بار دیگه قرار بذاریم که منو و زهرا و نیلوفر و اگه تینا بیاد همدیگه را ببینم….
دیشب ابجی نرگس بهم پیام داد که عمو …عمو یه فرشتست.
عمو اون لحظه داشتم گریه می کردم،نمی دونستم چطوری خدای مهربون را شکر کنم،عمو شما مهربوتر از اونی هستین که فکرش را می کردیم..
سجده ی شکر،یه دور تسبیح(الحمداالله)،2رکعت نماز شکر واسه ی وجود شما خوندیم(منو و ابجی نرگس)
هر چند بازم کمه واسه ی تشکر از خدا به خاطر اینکه بنده ی به این خوبی آفریده.
عمو جونم شما خیلی مهربونیددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددد…..
از ته قلبمون خوشحالیم و خدا را شکر می کنیم که عمویی به مهربونی شما داریم.
سر سفره ی افطار……….التماس دعای فراوان
عمو جونم ببخشید که چشمای مهربونتون را خسته کردم.
به ماندگاری ستاره های آسمون دوستون دارم.
*دست علی یارتون خدانگهدارتون*تو قلب ما می مونه امید دیدارتون*
*به نام خدای مهربون*
پیام ابجی تینا به عمو و ابجیها:
من الان رو به روی ایوان طلا و پنجره فولاد هستم،جاتون واقعا خالیه هم هوا خوبه و هم مشهد خلوته.
دعاگویتان هستم.
عمو جونم وخانم تاجیک و ابجی ژاله و همه ی ابجیهای گلم دوستون دارم،دلم خیلی براتون تنگ شده.
این پیام را ابجی تینا صبح داد.خوش به حالش.
*******************************************************************************
سلام:پیام ظهر
نماز ظهر و عصر را در مسجد گوهرشاد خواندم.
به نیابت از همه نماز حاجت خوندم .
عموی مهربونم و ابجیهای مهربونم همتون را دوست دارم.
التماس دعا ابجی تینای مهربونم.
سلام عمو جون …..
من فعلا نمیتونم بنویسم … به خاطر این که انگار خودمو گم کردم … اصلا یه جورایی اینجا داره گیجم می کنه … شاید اگه میدونستم چرا اینجایید فکرم از این همه آشوب نجات پیدا می کرد اما تا مصاحبه ی مطبوعاتی شما منتظر میمونم …..
سلام ژاله ی موخرگوشی خودم ….
تو قسمت پیامک ها جوابتو دادم … ژاله نمیدونم چرا امروز این جوری شدم یه احساس بدی دارم …. دچار آشفتگی ذهن شدم …. اصلا همه چیز انقدر سریع اتفاق افتاده که نمیدونم باید چی بگم … حالا این همه ابهام کم بود یه حسی بهم میگه نوستالژی هم برای خود عمو بوده …. آهان !!! حتما خودت دلیلیشو میدونی … حرفای دیروز عمو راجب محل تولدش دقیقا مثل نوشته های ( نوستالژی تولد ) بود ….
سلام خانم تاجیک …
عسل …. حدودا 3 سال پیش یه وبلاگی اینجا مینوشت که نویسندش خواهر کودکی بود که حالا دیگه بین ما نیست و خاطرات عسل را قبل از مرگش و … راجب عمو مینوشت … عسلی که شما میگویید هین هست ؟؟؟؟
من 1 بار اتفاقی به اون وبلاگ رفتم زیاد از صحتش اطلاعی ندارم ….
سلام خانم عباسی … درست حدث زدید … یا هوش شما قابل ستایش هست و یا احساساتی بودن من زیاد در نوشته هایم بروز پیدا می کند … نازک دل … کلمه ی خوبیست اگر عمو نگوید دل آهنی !!!!
سلا م خانم مهر فروتن برای بحث باید بگم … حرف های ما بچه ها که کم نیست … اما خوب عمو باید اول موضوع بحثمان را تائید کند … من فکر میکنم در شرایط فعلی با وجود این همه ابهام برای من … موضوعاتم شاید؟! در هر حال …. اگر به دور از ابهامات بخواهم بگویم ….. خوب است اول هر کدوممون یک کمی از خودمون برای بقیه بگیم …. دوستان وبلاگ نویس که از قبل همدیگر را میشناسند ولی با این وجود یه معرفی کامل تر نتیجه ی خوبی خواهد داشت …. برای شروع اگه عمو موافق باشند خودشون شروع کنند …
سلام آبجی دریا …. خیلی خوش حالم که دیروز برنامرو دیدی ….. انقدر متفاوت بود که نمیدونم باید چی بگم ؟؟؟!!!
سلام آبجی الاهه سنگ صبورم …. نظرتو در قسمت پیامک ها دیدم … این جا میای و حال ما رو نمی پرسی ؟؟؟
سلا م مریم گلی مهربونم …. کجایی دختر ؟؟؟؟ من دیگه نمیرم به وبلاگم ….. اگه موافقی همین جا با هم گپ بزنیم ….. دلم برات تنگ شده …… هم محل عمویی هم که هستی !!! بازم یاد همون شعر افتادم ( خونه ی ما تا خونتون اونقدا دور نیست …. )
سلام آبجی شیرینم … میدونم عزیزم … شوخی کردم !!! آبجی بینیت خوشگل شده ؟؟؟!!!! دیگه درد نمیکنه ؟؟؟؟
آبجی جون چسبم زدی رو بینیت { خنده }
سلام رامینا جونم … موافقم ….. دیروز متفاوت بود …. انگار همش ناراحت بود عمو …. اینجا هم که جوابمون رو نمیده …… کاش همون طوری که عمو شده سنگ صبور ما خودش هم سنگ صبوری داشته باشه … که دلش نگیره
سلام آبجی نرگس … آبجی مشکات … آبجی هما و همگی … من دیگه نمیرم وبلاگم …… شاید ببندمش ….. اگه همین جا برام بنویسین حتما حتما میخونم و جواب میدم ….
دوستتون دارم ….. التماس دعا !!!!
کسی که برای عموش بهترین ها رو می خواد مائده
به نام خداي مهربون
دريا دل آشناي من ! سلام
طاعات و عباداتتون قبول درگاه حق
آرزو مي كنم خدا امروز هم مثل روزهاي قبل ياريتون كنه تا پر انرژي و با موفقيت كارتون را انجام بديد.
من مطمئنم موفقيت از آن شماست. چون خدا بنده هاشو هيچوقت توي كارهاي خوب تنها نميذاره.
آرزومند آرزوهايتان : سحر – گيلان
___________________________________________
سلام به همه آجيهاي گلم ! نماز وروزه هاتون قبول درگاه حق.
مهر مهربونم ! سلام ، سلام…… دوبار سلام واسه دوبار سلامي كه كردي. عزيزم ! ممنونم.
آره من خودم خواستم كمرنگ باشم…… شايد هم اينجوري اينجا فراموشم كنيد…. كامنتهامو كوتاه كردم. من يكبار توي قسمت كامنت يا اس ام اس اومدم و با بچه ها حرف زدم…. چيزهايي ازشون خواستم كه اول از همه بايد خودم رعايت كنم. اگر فراموشمم كرديد ، ميذارم پاي بي رنگ بودنم از روز اول تا امروز.
بچه ها ! ماه رمضان ماه عمل كردن به وعده هاست. وعده هاي زميني و آسموني…. يعني هر چي كه درسته.
ولي ممنونم كه به يادم هستيد…. من به ياد همتونم …براتون هم دعا مي كنم . به اينجا هم هميشه سر مي زنم و نوشته ها رو ميخونم. دوستتون دارم.
___________________________________________
سميه جونم ! ممنونم خانمي….. سلامت باشي… تو هم سلام به خانواده گلت برسون.
تابلو ام هم رنگ و روغنه. طرح يك جاده پاييزي با رنگهاي شاد و گرم كودكانه. اميدوارم توي كارهات موفق باشي. برام دعا كن چون مثل هميشه محتاج دعاهاي قلبهاي مهربونم. دوستت دارم.
سلام به ابجیهای گلم،نماز روزه ی همگیتون قبول باشه.
ابجی ژاله 🙂
ابجی نرگس 🙂
ابجی شیوا 🙂
ابجی سمیه تاجیک 🙂
ابجی نیلوفر 🙂
ابجی زینب 🙂
ابجی مهر فروتن 🙂
ابجی شیما 🙂
ابجی رامینا 🙂
ابجی تینا 🙂
ابجی سولماز 🙂
ابجی زهرا جعفرزادگان 🙂
ابجی مائده 🙂 سلام ابجی جونم،نه عزیزم اون متن را از جایی نوشتم.ختم را گلم 2جزء را واست بنویسم دیگه؟دوستت دارم.
ابجی سیده فائزه 🙂
ابجی حسنا 🙂
ابجی سحر 🙂
ابجی معصومه 🙂
ابجی مهسا 🙂
ابجی هما 🙂
و همه ی ابجیهای مهربونم….
ابجیهای گلم قرار شد ختم قرآن را 19 شهریور .پنج شنبه که شب قدره ختم کنیم.
*عــــــــــــمویی جونـــــــــم نمــــــــــاز و روزه تـــــــون قــــــــبـــــــول بــــــــاشه*
من رفتم که الانه که برنامتون شروع بشه.
خدانگهدار عمو.
به نام خد ا
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
یه سلام ماه رمضونی ..ولی پر انرزی به همه ی آجی های گلم .ببخشید من وقت ندارم اسم تک تکتون رو بنویسم ولی برا همتون دعا میکنم .
قربون شما
آجی نیلوفرتون
به نام خدا
سلام آبجی ها
مائده ی نازم برو پیامک ها…عزیزم منظور من اون نبود!نوستالوژی؟فقط یه بار دیدمش خیلی وقت پیش…اطلاعی ندارم…
آبجی شیوا جونم خیلی ممنون
این شعار رو توضیح بدین!از چه لحاظ؟! از لحاظ نظمش که مثله وبه خودمون حساس باشیم؟؟!همون شهر ما خونه ی ما منظورتونه؟!
عموجون دوستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت دارمممممممممممممممممممممممم
(دخترتون)
به نام خداوند بخشنده ی مهربون ….
سلاممممممممممممممم عمو جونم
امروز از صبح بی حال بودم … شما که اومدید کلیییییییییییی انرژی مثبت گرفتم …. عمو این طوری که پیش میرین کم کم ما ها رو به کشتن میدین وقتی اسم پسر عموی ژاله رو خوندید من چشمام 4 تا شد ….
انقده ذوق کردم … گفتم : عمو جون به فکر همه ی ما ها هست … هر روز تو برنامه یه جوری ذوق زدمون میکنه ….
خدا قوت !!!! عمو خیلی خوبه که با بچه هایی که به برنامه میان هم گپ میزنین این طوری فضا صمیمی تر میشه ….
عمو جون … این ماه عسل برای من قصه شد … وقتی انقده آرومید و جدی خوب من دلم میگیره دیگه … همین جوری پر تحرک و شاد خوبه …..
چقدر خوب شد که مجری برنامه ی بزرگسال نشدین … وگرنه من افسردگی می گرفتم …
آخه عمو جون تو برنامه ی خودتون اصلا انگار بمب انرژی هستین … انقدر به آدم نیرو و امید میدین که حد و حساب نداره …
وایی عمو جون دیروز داشتم فکر میکردم به این که فامیلی شما چقدر تک هست … من که تا حالا سعادت نداشتم با هیچ ( فرضیایی ) ملاقات کنم … آهان نه! …. یعنی بجز خودتون که 20 ثانیه دیدمتون …
عمو بازیتون با گل سر خیلیییی با نمک بود … آخرشم که گفتین : مگه من میزارم کسی ببره ….. انقدر خندیدم …..
عمو اول که برنامه شروع شد مثل همیشه نبودم افسرده نشسته بودم و داشتم نگاه میکردم … بعد 2 دقیقه بلند شدم و انقدر بالا و پایین پریدم که پام سر خورد افتادم زمین ….
دیگه همین … یه عالمه دوستتون دارمممممممممممممممم …
;کسی که برای عموش بهترین ها رو می خواد مائده
به نام خدا
حاجی گلم سلام
حاجی همیشه یه حسی نسبت به این حاجی بودن و زیارت خانه خدا رفتنتون داشتم یه چیزی مثل غبطه خوردن پیش خودم گفتم شاید حسادته اما چند وقتی هست که فهمیدم نه حسادت نیست بلکه حسرته بله حسرت.
چقدر دلم می خواست که این سفر نصیب من هم می شد اما نشد وفکر هم نمی کنم دیگه بشه.
دیروز با دیدن تصاویر سفر حج تون این حسرت بیشتر شد خیلی بیشتر.
خب بگذریم حاجی دیروز وقتی مامان فاطمه گفت که چشماشون نیاز به عمل نداره خیلی جالب بود من زودتر از شما گفتم خدا رو شکر.
راستی تا یادم نرفته از پخش آهنگ قشنگ آسمونی خیلی خیلی متشکرم.
روز شنبه افطاری خورشت فسنجون داشتیم من خیلی خیلی دوست دارم گفتم به شما بگم تا یه ایشه بگید.
حاجی شما که دیروز و امروز هم دوباره افتادین انوقت می گین نگران نباشیم
ببخشید که مزاحمتون شدم
دوستدار ابدیتان معصومه
به نام خدا
حاجی گلم سلام
آجی های عزیزم سلام
طاعات و عباداتتون قبول
من رو هم دعا کنید
امروز اومدم تا یه دعای که خیلی دوستش دارم رو به شما و آجی های عزیزم بگم البته شاید شما هم بلدش باشید اما خب بذارید بگم شاید کسی باشه که بلد نباشه و بهش احتیاج داشته باشه.
برای اینکه در زندگی به غیر از خدا محتاج نشید بعد از هر نماز بی هیچ صحبتی این ذکر را هفت مرتبه بگویید
فَسَیَکفیکُهُم اللهُ وَ هُوَ السَّمیعُ العَلیم(آخر آیه 137 سوره بقره)
وبعد از آن سوره توحید را سه مرتبه بخوانید و از خداوند ممنان بخواهید:که ای خدا به جز خودت ما را به هیچ کس محتاج نکن.
انشاالله که در زندگی همیشه ی همیشه حاجت هامون رو از خدا بخواهیم و به غیر از خدا محتاج نشیم.
به نام خدا
آجی های نازنینم سلام
آجی سحرم سلام
خوبی؟نماز و روزه هات قبول .کجایی خانم خبری ازت نیست دیگه سراغی از ما نمی گیری؟
آجی جواب آزمونت اعلام نشد؟من که دانشگاه مجاز شدم اما رتبه ام پایینه فکر نکنم قبول شم همش تقصیر خودم هیچی نخوندم دریغ از یک خط درس که خونده باشم سر جلسه همش به خودم می گفتم خاکه می سر دختر چرا درس نخواندی،حالا ببینیم خدا چی می خواد.آجی لطفا در ایام ماه مبارک ما رو از دعای خیرت بی نصیب نذار.
به خانواده مهربونتم سلام برسون
آجی مهر عزیزم سلام
خوبی؟چقدر خوشحال شدم که دوباره اینجا می بینمت!!!!!!!!!چه خبر چکار می کنی تابستون خوش گذشت؟
از آب و هوای اهواز پرسیدی چشمت روز بد نبینه از پنج شنبه تا الان هوا شرجیه اونم چه شرجیی باز هم قربون اون گرد و خاکا اصلا من که پامو از خونه بیرون نذاشتم اما همین طبقه بالا خونمون که میرم نفسم می گیره بیچاره بابام که با زبون روزه باید تو این هوا بره سر کار خدا خودش کمک کنه.
گلم من هنوز قسمتم نشده برم زیارت علی ابن مهزیار که دعات کنم اما اگر قسمتم شد به روی چشم.
آجی لطفا در ایام ماه مبارک ما رو از دعای خیرت بی نصیب نذار.
آجی ژاله مهربونم سلام
آجی یادته دوست داشتی برگردیم به گذشته اما می بینی به لطف خدا حالمون چقدر از گذشته هم قشنگ تره الان دیگه مطمئنی که هر بار که به حاج عمو می گی سلام جواب سلامت رو میده.خدا جون شکرت
جای آجی سولماز نازم اینجا خیلی خیلی خالیه اگر باهاش تماس گرفتی لطف کن سلام منو بهش برسون.
آجی لطفا در ایام ماه مبارک ما رو از دعای خیرت بی نصیب نذار.
آجی دریای نازنینم،آجی سمیه تاجیک مهربونم از حضور دوبارتون خیلی خوشحال شدم دلم حسابی براتون تنگ شده بود.خوبین؟امیدوارم که همیشه خوب و خوش باشین و در این ماه عزیز و پر برکت ما رو از دعای خیرتون بی نصیب نذارین.
خدمت آجی های دیگه ام که اینجا حضور دارن عرض ارادت می کنم و دعا می کنم در این ماه عزیز هر چی که از خدا می خواهند نصیبشان شود و به تمام آرزو های پاکشان برسند.انشاالله
امیدوارم که شما هم در لحظه های راز و نیاز با پروردگار یکتا من و بقیه دوستان رو فراموش نکنید.
یه خواهش از آجی های گلم داشتم اگر از شما خواهران نازنینم کسی هست که امام زمان بطلبش و به مسجد جمکران میره در اونجا من رو هم دعا کنه آخه بد جوری دلم هوای اونجا رو کرده.
روی ماه تک تکتون رو می بوسم و به خدا میسپارمتون
خواهری که همیشه به یادتونه معصومه
به نام خدا
حاجی گلم سلام
حاجی یه خواهشی کوچولویی ازتون داشتم لطفا اسم خواهرزاده های من امیر ارسلان اسدی پنج ماهه و ساحل اسدی چهار سال و نیمه از اهواز که خیلی خیلی شما و برنامتون رو دوست دارن در برنامتون اعلام کنید.
ساحل خیلی برنامتون رو دوست داره و هر چی شما بگید و هر کاری که در برنامه انجام بدید رو تمام و کمال حفظ می کنه حالا به چند تا از کاراش اشاره می کنم:
جمعه
صبح:به در خواست ساحل آهنگ بوس شکلاتی رو که خیلی دوستش داره گذاشتم و با اجارتون من شدم شما ساحل هم امیر محمد.
شب:دستش رو این جوری این جوری می کنه بهش می گم این چیه میگه کرمه دندون عمو پورنگه!!!!!!!!!!!!!
شنبه
ظهر:داشتیم با هم نماز می خوندیم گفت خاله تسبیحت رو بده به من،من گفتم نمی دم،گفت تسبیح که وسیله شخصی نیست که!!!!!!!!!!!!!!!!!
بعد از ظهر:نشست پای تلویزیون و هی به مامانم گفت بزن یک،بزن شبکه یک تا بالاخره برنامتون شروع شد تیتراژبرنامتون رو خیلی دوست داره اما هنوز کامل بلدش نیست.هم برنامتون شروع شد و شما رو دید گفت قیافه اش قشنگه!!!!!!!!
یکشنبه
صبح:موقع صبحانه خوردنش به مامانش گفت مامان من امروز عمو پورنگ که خواست بره بوسش می کنم!!!!!! بعد هم دوباره آهنگهای شما رو گذاشتیم و………
ظهر:رفته گوشیمو برداشته میگه می خوام پیامک بزنم گیلان به عمو پورنگ بگم اسمم رو تو برنامه بگه(خواهرم بهش گفته بود شما گیلانی هستید اطلاعات اشتباه به بچه داده بود)بعد دید نمیشه رفته لب تاپم رو آورده میگه خاله می خوام با لب تاپ برای عمو پورنگ پیامک بفرستم(باید بودین و می دیدین که چقدر خودش رو می گرفت و می گفت پیامک)
بعد از ظهر:برنامتون که شروع شد و اون دختر بچه بهتون گل داد گفت خاله من وقتی بخوام برم پیش عمو پورنگ براش گل و شیرینی می برم.بعد رفت تو پذیرایی و دسته گلی که اونجا بود رو برداشت و گفت خاله یعنی تو عمو پورنگی من میام برات گل میارم گفتم باشه.اومد تق تق تق کیه منم بیا تو دختر گلم………دفعه اول که بهش گفتم عمو یه خنده شیرین روی لباش نشست.حاجی کشت منو نذاشت برنامه رو ببینم هی رفت و اومد تق تق بعد میومد می نشست انگار که واقعا تو دکور برنامه قرار داره من هم مثل شما بهاش حرف می زدم.
اونجا که گفتید زنگ بزن به نه نه ام غش کرد از خنده.
یک ساعتی گذشت دوستم زنگ زده بود سر گوشیم حالا هرچی من داد می زنم صدام نمی رفت تو همین اوضاع ساحل اومده در اتاقم با همون دسته گلش میگه تق تق سلام عمو پورنگگگگگگگگگ وای من رو میگین مرده بودم از خنده دلم می خواست بخورمش هنوز هم که یادم می افته غش می کنم از خنده.
شب:رفت خونشون.
حاجی حالا خواهشن اسمش رو در برنامه عالی تون اعلام کنید و بگید که دختر خیلی خوبیه نمازش رو هم می خونه آخه دوست داره این جوری معرفیش کنید.
ببخشید که سرتون رو درد آوردم شرمنده.
امیدوارم هر چه زودتر دل ساحل گلی من شاد کنید
پیشاپیش از لطفتون ممنونم
دوستدار ابدیتان معصومه
سلام…
واقعا نميدونم بايد چي بگم…
از ديروز تا حالا چندين اس ام اس كه برات دعا ميكنيم و…..دريافت كردم…
در تعجب بودم چي شده يه هو همه واسه من دعا ميكنن؟؟!!
تااينكه امروز صبح توي ميدون امام با شيوا صرامي قرار گذاشتم…
اون برام جريان رو توضيح داد….گفت كه ژاله گفت و….واسه همين اومدم اينجا…
وقتي اومدم تمام اسمها البته به جز؟؟ و دارينوش برام اشنا بودن…همشون دوستام بودن… دوستايي كه چند ساله دارم باهاشون زندگي ميكنم….يادش بخير…يه روز هميشه اسم منم بين شماها بود..اما حالا ديگه من نميتونم مثل اون موقعها باشم…
بچه ها…دوستاي خوبم…واقعا از همتون ممنونم…
درسته من ديگه خيلي بين شماها نيستم اما بازم به معرفتتون كه هنوزم به يادم هستيد…
ژاله كه خداوكيلي خواهرمه….اصلا نميدونم بايد در موردش چي بگم…چون هرچي بگم كم گفتم…
.
.
.مائده مهربون كه از من ياد كرده…عزيزم خوشحالم كه خوشحالي…خوشحالم كه ديگه اون روحيه ات تغيير كرده…..هميشه همينطور بمون…ممنون كه به ياد مني…مائده جون واقعا ازت ممنونم….نميدونم بايد واسه تشكر چي بگم!
.
.
از نيلوفر گلم…كه چند ماهه قراره بهش سيدي عمو بدم هنوز دارم ميدم!نيلوفر ولي بهت قول ميدم كه اخر اين هفته بابرنامه هاي اين چند روز وماه عسل همه رو باهم بهت بدم!
.
.
تيناكه بخاطر وجودش خدارو شكر ميكنم…واقعا تكه…… الانم كه مشهده….خوش بحالش…
.
.
هما…همايي كه خداييش بامعرفته….هماي گلم ممنون كه هميشه دوستم بودي..يادت باشه بهت چي گفتم…گفتم من چه باشم چه نباشم فراموشت نميكنم..
.
.
رامينا كه خيلي گله….
.
.
اغاز پايان كه تازه باهم اشنا شده بوديم…
.
.
سحر -گيلان خوبم كه خيلي لطف داره….
.
.
زهرا متقي كه مهربونه…
.
.
شيوا محجل…يه دوست قديمي..
.
.
زينب عزيزم كه اين چند وقت در حد تيم ملي باهم حرف زديم!
.
.
مهر عزيزم كه خيلي مهربونه…ممنونم ازت…مهر خوبم حرفات ارامش خاصي داره….خوشحالم كه دوست خوبي مثل تو دارم….
.
.
تاجيك مهربون….خيلي برام جالب بود…اخه من تاحالا با تو خيلي ارتباط نداشتم…چون از وقتي اومدي من كم پيدا شدم…اصلا فكر نميكردم منو بشناسي!! واقعا جالبه برام كه تو هم نسبت به من اينقدر محبت داري…ممنون عزيزم…
.
.
وجيهه هاديزاده گل كه اگه اشتباه نكنم همشهري بوديم…يادش بخير يه مدت خيلي باهم در ارتباط بوديم…
.
.
نرگس احمدي هم كه چيزي نگم…انصافا خيلي گله…نرگس جونم ازتوهم ممنون…
.
.
از همه دوستايي كه من نتونستم اسمشونو بگم وتشكر كنم معذرت ميخوام…
از همتون ممنونم…واقعا نميدونم بايد چطوري تشكر كنم…
.
.
موضوعي كه ژاله مطرح كرد مربوط به يك ماه اخيره…
البته مشكل پدرم چيز خاصي نبود…يك عمل ساده بود (البته خب خيلي درد داشت!)ولي بعد از يك هفته استراحت حالش خوب شد و الحمدالله مشكلي نداره….
.
.
بخاطر مادرمم ممنون…الان كه چند هفته است مرخص شدن وخدا رو شكر از دعاي شما دوستاي خوبم خيلي بهتر هستن…
.
.
من نميخواستم كه اين موضوع مطرح بشه…چون شما ناراحت ميشديد…چون….اما حالا كه مطرح شد وموجب شد تا شما دوستاي خوبم اينقدر برام دعا كنيد خدارو شكر ميكنم…
تمام ماجرا و كليت هاشو فقط يك نفر ميدونست كه البته…
بگذريم…
ژاله هم به نسبت بقيه خيلييييييي بيشتر در جريان اتفاقات بود…چون ژاله خواهريه كه 16 سال نداشتمش…
.
.
باز هم از همتون ممنونم…
البته خدارو شكر الان بخاطر دعاهاي شما دوستاي گلم تمام اين مسائل تمام شده…
.
.
اميدوارم كه زنجيره دوستيتون در اين وبلاگ تاهميشه پايدار باشه…
تا چند وقت پيش منم هميشه بودم اما الان متاسفانه يا خوشبختانه ديگه نيستم…
ولي همتون رو دوست دارم و هرگز فراموشتون نميكنم…
.
.
ميان سجده ي سبزت اگر بر خاطرت رد شد خيال من؛دعايم كن….
.
.
سر سفره افطار وسحر واسه همه دعا كنيد…
.
.
در پناه حق…
دستتون درد نكنه
خيلي خوشحال شدم
قدم روي چشم ما گذاشتين عمو جونم!!:X
سلام عمو پورنگ. من نتونستم برنامتون رو ببينم ، رفته بودم دندون پزشكي، خيلي خيلي ناراحت شدم. ميشه بگيد چطور ميتونم برنامتون رو تهيه كنم؟ خواهش ميكنم كمكم كنيد. مرسي
سلام عمو خوبين؟؟؟
سلام دوستاي گلم شماها چطورين؟؟؟
باارزوي سلامتي براي همه ي همه ي همتون مطالبمو كه احوال پرسيه رو شروع ميكنم .
بااجازه ي عموييي.
ازون بالا تقريبا باتك تك بچه ها يه كم صحبت دارم پس بازم بااجازه ي عمومون شروع ميكنم.
**اقا امين** سلام خوبين؟؟؟ چه خبر از عكساي قشنگ قشنگتون؟؟؟ عكس گذاشتين خواهشا تو پرديس خبرم كنينااااا. ( عمو عكساي بعضي بچه ها مخصوصا اين اقاامين حسابي ديدن داره واقعا)
**خاطره** خانوم سلام دوست داري باهم بيشتر دوست باشيم خانومي؟؟ راستش به گمونم تاحالا سعادت نداشتم باهات صحبت كنم يا مطالبتو جايي بخونم اما انشالله اگه تو هم دوست داشته باشي ابجي بيشتر باهم اشنا بشيم اگه وبي چيزي داري ممنون ميشم لطف كني و ادرسشو برام بزاري ممنون.
**رامينا**خانوم خوشتيپ حالتون احوالتون خانومي؟؟؟ ميگم ديشب دپرس بودي دپرس ترت كردماا راميناجون تروخدا حلالم كن خيلي من بچه ي بديم ببخش منو. بازم شرمندتم عزيز. رامينااا تو هم اگه كمكي ميتوني بهم بكني خواهشا انجام بده رامينا زهراااا … زهرا داره ميره در واقع به قول خودش رفته . رامينا تو و زهرا اولين نفرايي بودين كه من جرات صحبت كردن باهاشونو پيدا كردم . اولين حرفامو تواين دنياي مجازي باشما دوتا زدم. رامينا منصرفش كن.
** ژاله** جون سلام . ژاله تروخدا دستم به دامنت نميدونم رفتي وبت يانه اما يه كاري بكن واسم ديگه خواهشا دلم براش يه ذره شده . اصلا سردر نميارم چراا. ژاله دوستمون اگه بره من از دست تو هم قده اون ناراحت ميشمااااا اخه نميفهمم چرا . واقعا نميفهمم چرا بايد زهرا بره . واي زهرا چه كردي تو….
ژاله بازم ازت خواهش ميكنم خواهشا هر كاري از دستت برمياد انجام بده . ممنونتم ابجي بزرگه.
خب رسيديم به خودم اما به جاي اينكه به خودم سلام بگم بااجازه ي همگي به هما خانوم بگم كه:
**هما** خانوم سلام ممنون بابت كمكتون . كم پيدايين اينجا نميدونم هنوزم سر ميزنين يانه اما اميدوارم تشكرم به گوشتون برسه . البته ايشالله بازم شايدم بيام وبتون ومزاحمتون بشم بالاخره تا سه نشه بازي نشه ديگه مگه نه؟؟ بازم ممنون.
**سمانه** جون سلام خوبي؟؟؟ راستش چندروز پيشا به نظرات قبليه وبم سركي كشيدم بعد يادت كردم اميدوارم هرجا هستي سالمو تندرست وشاد باشي ابجي.
**نازنين** جون سلام . اميدوارم دلت شاد و لبات خندون باشه هميشه .ميگم شمالي نوشته بودي براي عمو كلي كيف كردم اخه خيلي دوست دارم . ممنون
( از بچه هايي كه هر گويشي رو بلدن ميخوام كه خواهشا اينجا يكم ياد منو امثال منم بدن . ممنون)
**فاطمه** خانوم يا فاطمه خانومها چون راسيتش من زياد كامنتاي بچه هارو يه مدتيه نميخونم و نميدونم الان شماها دوتايين يا يكي . يعني هردوتون فاطمه خانوم متقي هستين؟؟
به هرحال از اشنايي باهاتون خوشحالم ودوست دارم اشناترم بشيم ابجي.
**اغاز و پايان** عزيز . من راسيتش اسمتو الان يادم نمياد نميدونم تو پرديس اسم قشنگتو بهم گفتي يا نه اما به هرحال ابجيت دوستت داره . راستي تو پرديس گفتي طولاني مينويسم اما خب چيكار كنم ديگه…
ظاهرا بااين كارم عمو وخيليارو دارم اذيت ميكنم اما ايشالله منم عينه همتون بچه ي خوبي ميشم.
به اميد ان روز( چشمكي كه بخنده)
**زهرا** متقي . خانوم خانوماا سلام . عزيزم شماهموني هستي كه تو پرديسي و انگار توي شبكه ي كودك عمويي قبلا زنگ زدي به برنامه؟؟؟؟ اگه اره پس بااينكه قبلا هم اينكارو كردم اما بازم خيلي خيلي بهت تبريك ميگم عزيزم. هميشه تندرست و شاد باشي الهي.
**دارينوش**عزيزم . واي كه چه اسم نازي داري . معنيشم خيلي ناز و قشنگه . بزار از حرفاي عمو تقليد كنم اينجارو البته عيبيم نداره كه چون كاراي خوبو بايد تقليد كرد.به قول عموجون: ابجي عزيزم واقعا قدر مامان باباتو هميشه بدون . انتخاب اسم شايد به ظاهر كوچيك بياد اما در باطن از مهم ترين هاست . به به چه صحبت هايي كردم ر يعني نه همون دختر جان . فك كنم چون خودم شش ماهه اوله زندگيم بي اسم بودمو با عناويني مثل جغله و فينگيلي و .. صدام ميكردن (خنده)
**شيوا ** جان سلام . خانوم محجل خيالت راحت باشه از دسته حرفاي زياد زياد من خلاصي . حرفي فعلا واسه گفتن ندارم جز اينكه اميدوارم به ارزوهاي قشنگي كه داري وبه صلاحت هستن خيلي زود زود برسي.
شيوا خيلي دوستت دارم.
**مائده** جان خوشگل خانومه دل شيشه اي سلام خوبي؟؟؟ ابجي دوستت دارم و اينكه بابا نبندي اون وبتوهااا حيفت نمياد عمو اومده اونجاها سر زده بچه؟؟ . بابا من جات بودم فعالترشم ميكردم. اين يه تيكه ي اخرو برام دس نگيرين يهوهاااا . اما به هرحال من نميدونم نبند اون وبو ابجيه من نبند.
**مهسا**روحي عزيز و** درياچه **خانوم گل . ابجيهاي گلم دوستتون دارم و براتون ارزوي سلامتي دارم.
خانوم**عباسي** سلام . اميدوارم شاد باشين. ميگمااا پشت اين عنواني كه انتخاب كردين چه فكر قشنگي خوابيده بوداااا. ممنونم چون مطلبه قشنگيرو ياد گرفتم.
**دريا**جان سلام . اميدوارم هميشه تنت سالم دلت شاد ولبات پرخنده باشه الهي.
**معصومه** جان سلام مطالبتو قبلا توي تالار گفتگوي عمويي هم خونده بودم . عزيزم توي اين كامنت اخري البته تااين لحظه گفته بودي كه اگه كسي رفت جمكران دعايادش نره . چشم حتما اين كارو بازم ميكنم. چندروز پيشا كه رفتم واقعا واقعا واقعا به ياد تك تك اوناييي كه ميشناختم و نميشناختم بودم . هرچي دعا ميكردم بازم كم بود انگار ، بعد اخر واقعا ديگه گيج شدم به خدا گفتم خدايا تموم دعاهاي خوب دنيارو دعاي من قرار بده.
اما بااين حال حتما حتما به روي چشمام.
**زينب** جان سلام ميگم ابجي از دستم ناراحت نيستي كه اخه خيلي وقته حالتو نپرسيدم . ببخش منو تروخدا اما به خدا اينقده دلم برات تنگ شده بود. برات بهترين ارزوهارو دارم ابجي التماس دعا.
**سيمين**جان و **مرضيه** خانوم احمدزاده وابجي **فائزه**. سلام به سه تاييتون. اميدوارم حالواحواله هرروزتون بهتراز ديروز باشه.التماس دعا.
**دينا**جان سلام نميدونم توهم ديگه الان عضو ثابت اينجايي يا فعلا بارامينا مياي اما من به هرحال كلي دوستت دارم واينم بگم كه بيشتراز رامينا دوستت نداشته باشم ديگه كمتر دوستت ندارم.
اهاي خانوم خانومااا رامينا خانوم لپ اين دينارو انچنان بكش از طرفه من تا من اينجا كه نشستم صداشو بشنوم.
**سحر**خانوم سلام. اميدوارم حالتون خوبه خوب باشه. نماز روزه هاتون قبول. يه نموره كم پيدايين چرا؟؟ خيلي دوست دارم ازتون مطالب خوب و اموزنده ياد بگيرم . اميدوارم شماهم دوست داشته باشين كه يادم بدين . التماس دعا . فعلا…
**شيوا**(صرامي) عزيز سلام خوبي؟؟ شيواجون ميگمااا ممنون از اين برنامه ي ختم قران ابجي. اما يكم دير نيست؟؟؟؟ ميگم اين ختم قرانو بندازيمش جلوتر بعداون موقع هم يكي ديگه بزاريم. ميگمااا ياد ختم انعام پارسال هم بخير. يه ختم انعامم اي كاش بزاريم. خيلي خوب بود پارسالااا.
اما نميخوام فضولي كرده باشم ابجياااا دركل هرچي خودت صلاح ميدوني خانومي.
**حسنا**جون سلام. خوبي؟؟؟ ببخش منو واقعا . يه كمي قبلناااا گهگدار مزاحمت ميشدم اما الان خيلي وقته واسه عرض ادب خدمتت نرسيدم خانومي. ببخش منو. خيلي دوستت دارم. بهترين هارو برات ارزو ميكنم.
التماس دعا
**سيده فائزه** خانوم سلام . اميدوارم اوضاعو احوال بروفق مرادتون باشه انشالله. نماز روزه هاتون قبول .
التماس دعا.فعلا…
**ترانه**خانوم و**الهام** خانوم و **وجيهه**خانوم هاديزاده. اميدوارم حالتون خوب و لباتون خندون باشه. ونماز روزه هاتونم قبول . راستي الهام جان فك كنم ادرس وب شما بود كه رامينا بهم داد . يه سري اومدم اما انشالله بعدا بيشتر مزاحمت ميشم.
**شيرين**جونم انشالله هميشه شيرين كام باشي ابجي. برات قشنگترين ارزوهارو دارم.
و اما**مهرفروتن** دوست بزرگوارمون سلام وخسته نباشيد. بهترين ارزوهارو دارم براتون. راجبه مطلبي هم كه گفتين انشالله به زودي پاسختونو ميزارم اين به زودي ممكنه چند ساعته ديگه باشه ويا تافردا پس فردا.
ممنون والتماس دعا.
**بهاره** خانوم و **نسترن**خانوم . سلام واميدوارم كيفتون كوك باشه . والتماس دعا.
**دريا** ( دوستدار عمو) . خانومي سلام نميدونم الان تو كامنتاي بالاتري بودي يانه اخه ماشالله اينقدر زيادن ادم سرش گيج ميره البته خدا هزار برابرشون كنه اين دوستامونو. يه سوال فني ببين خانومي شماهمون پرديسي هستي ديگه؟؟ درسته؟؟ بعددقيق يادم نيست اون مغازه هه تو شهر شما بود ديگه اره؟؟؟ هنوزم هست؟؟
خب نماز روزه هاتم قبول والتماس دعا .
**خانوم سميه تاجيك**( البته اگه درست گفته باشم )سلام. نماز روزه هاتون قبول درگاه حق. خوبين؟؟ خيلي مطالبتونو دوست دارم. ممنون . بهم تاالان خيلي چيزا ياد دادين. بازم متشكر و التماس دعا.
**شيمادهقان** عزيز دلم. خانومي سلام خوبي؟؟؟ الهي بميرم برات انگار نتونستي برنامه رو ببيني اره؟؟ نميدونم چه كاري ازدستم بر مياد تابرات انجام بدم ابجي اما تنها چيزي كه فعلا به ذهنم ميرسه اينه كه واست دعا كنم تاسيديش به دستت برسه خانوم گل. غصه نخور ايشالله حل ميشه. نماز روزه هاتم قبول والتماس دعا.
**روياخانوم**(ذهن خاكستري) سلام . اميدوارم درتمام مراحل زندگيتون موفق باشين والتماس دعا.
**نرگس احمدي** عزيز دلم سلام. نميدونم تو هم از بچه هاي پرديسي يا اشتباه گرفتمت اما در هرصورت موفق و پيروز باشي . ونماز روهات قبول درگاه حق و التماس دعا.
**نيلوفر**خانومها سلام. جمع بستم چون به گمونم دوتايين . براي هردوتون ارزوي سلامتي دارم. نماز روزه هاتون قبول والتماس دعا.
( عارفه از قلم افتاده بود)
واما يه سلام مخصوص و درجه يكه يك به اقا**سجاد** و **عسل**كوچولو و تماميه سجاد ها و عسل هايي كه الان يه جور ديگه باهامونن. اميدوارم ازدسته هممون راضي باشن . من حداقل واسه خودم ميگم اميدوارم عموي سجاد و عسل كوچولو رو اذيت نكرده باشم چون اونا اونوقته كه واقعا ميرنجن ازمون. اميدوارم بهترين جاي بهشت نصيبشون شده باشه. سجاد و عسل شما و تمومه دوستاتونو دوست دارم واميدوارم سلامه منو به اونايي كه دوسشون دارم برسونين مخصوصا خواهرزاده اي كه دوسش داشتم ولي منو گذاشت و رفت . سلام منو حتما به زهراجونم برسونين و بهش بگين كه خاله اش رو هيچ وقت از ياد نبره. راستي سلام داداش كوچولوشم بهش برسونين بگين امير مهدي خيلي شيطون شده . هرچي تو ساكت و مظلوم بودي اين شيطونو وروجك.
خب فك ميكنم همه رو گفته باشم انشالله.
عموجون شرمنده خيلي زياد شدن اما چيكار ميكردم خب اخه يكمي سخته به يكي بگي سلام و حال ديگري رو نپرسي بعد خب منم تا اينجاي كامنتااا البته توي اين پستتون تقريبا باهمه سلامو عليكم كردم ديگه.شرمنده زياد شد عمو.
مطالبه شما عموي گلم وپاسخ دوست عزيزم ميمونه واسه ي بعد انشالله.
عموجون خداپشت و پناهه هميشگيه شما و خانواده ي باصفا و مهربونو بامحبت شما باشه الهي.
دست علي يارتون خدانگهدارتون
*اول به نام خدا***خدای خوب و دانا***بعد هم سلام به شما***عموی خوبه ما بچه ها***خسته نباشین عمو***هم شما هم همکاران***همکارای مهربون،عموی شیرین زبون*
عموووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو. سنگ صبور. عمو دلم گرفته. میدونین چرا؟
خب اینجا که نباید درمورد این چیزا حرف زد. باید برم «سنگ صبور»
پس فعلا خدانگهدارتون
سلام عمو!!!
و یه سلام گرم به همه ی دوستان گلم …
گاهی اوقات آدم یه جاهایی که اصلا نمی تونه فکرش رو هم بکنه دوستانی پیدا می کنه که شاید تو موقیعت های خیلی بهتر چنین اتفاقی غیر ممکنه!!!
خیلی خوشحالم که تونستم بواسطه عمو این همه دوست خوب پیدا کنم.عمو خیلی ممنون…
و اما… همای عمو و خانم عباسی ممنونم بابت اینکه به من اینقدر لطف دارین .
من که نمی تونم هیچ جوری محبت های مامان و بابام رو جبران کنم ولی سعی می کنم یه خورده دختر خوبی براشون باشم!!!
عمو بازم ممنون … التماس دعا
سلام هما جان ممنون از لطفت.نماز روزها توهم قبول
التماس دعا دارم شدیدا….
سلام عموييييييييييييييي
خوبي عمو جونم؟؟؟؟؟خدا رو شكر!!!!
عمويي ماه عسل عالي بود !محشر
فداتون بشم واي امير محمد دوباره خوند اون كه بيست بود……
عمو جون!عمو جونم!عمو جون!
يه خواهشي داشتم رومو زمين ننداز عمو
من چهارشنبه 4شهريور از ساعت 3 تا 4:30 يه تولد كوچولو تو وبم گرفتم
عمو زهرا گفت به شما بگم 90% بياين منم گفتم كه 100% بياين
عمو جون قول بديد
منتظرم ها شما كه دوست نداريد چشم هاي برادر زادتون رو گريون ببينيد………..
عمو جون قول داديد ها من منتظرم هم منتظر شما و هم سهند اگه يه كوچولو هم بيايد خوشحال ميشم
عمو جون پسر عمم گفت مهر ماه قراره بريد تبريز گفت مياد دنبال من منم مي بره
وااااااااااي عمو بگيد راسته تا من ذوق كنم آخه از شدت ذوق دارم ميميرم
اون از ماه عسل كه از پشت تليويزيون كه ديدم دست و پام يخ زد و مردم و زنده شدم حالا چجوري بيام از نزديك ببينمتون؟؟؟!!
عمو تو رو خدا جواب بديد چجوري مي شه از نزديك ببينمتون عكس بندازم
قربون عموي نازنينم
منتظرم
باي
به نام خدای بخشنده
سلام همای عزیزم.آجی دیدی که خودش اومد پیام گذاشت پس حالش خوبه.هما و بچه های دیگه،
درسته زهرا با من درد دل میکنه اما خودتون میشناسیدش…من فقط گوش میکنم..تصمیم با خودشه..
من از بستن وبش خبر نداشتم..باهام صحبت نکرده بود…وبلاگ داشتن زیاد اهمیت نداره.عمو اینجاست کنارمون…من با زهرا سر وبلاگ داشتن یا نداشتنش بحث نکردم و اصراری هم نمیکنم.شاید اینجوری براش بهتره.بذاریم خودش تصمیم بگیره..زهرا لطف داره که بهم میگه خواهر.اما من فقط شنونده ام!تصمیم همیشه با خودشه …زهراست دیگه!
(دخترعموتون)
به نام خدا
سلام عمو جونم نماز روزتو ن قبول باشه
چه عجب چشممون روشن .زهرا خانوم .آجی ممنونم
معصومه عزیزم سلام .اینجا به جز من . نیلوفر دیگه ای نمیاد من نیلوفر پاکدل هستم…اگه گاهی حال و هوای کامنتام متفاوته .شما ببخش مال حالات روحیمه که میریزه به هم ومن نمیتونم پنهانش کنم ..از لطفت ممنونم
عمو جون و آجی های گلم دوستتون دارم.طاعات و عباداتتون قبول باشه..
به نام خدای بخشنده
شرمنده حواسم نبود همه رو توی یک کامنت بنویسم..
سلام به همه ی دوستای گلم.آجی های مهربونم فرشته کوچولوهای نازم.
*معصومه ی زمینی* آجی چشم حتما باهاش صحبت کردم سلامتو میرسونم.شما هم واسش دعا کنین…
*نرگس احمدی* آجی قربونت برم اینجور وقتا منو فراموش نکن..سلام منم به داداشیمون برسون بهش بگو
دعام کنه..بهش بگو به عمو بگه نمیخواستم ناراحتش کنم 😦 خواهش میکنم آجی..
*سحر از گیلان* آجی سحرم چرا فراموشت کنیم؟چرا کم رنگ باشی؟الان میزنم زیر گریه ها.کم رنگ منم.بی رنگ منم..تو باش که عمو دلش خوش باشه چند نفر هستن که هواشو دارن و دلشو راه به راه نمیشکنن 😦 ممنون که میای وبم و قدم رو چشمام میذاری..
*دارینوش*آجی جدیده!خوبی؟خوشحالم که یه آجی جدید خدا بهم داد!ممنون که میای پیشم..دوستت دارم.راستی اسم واقعیت نیست که؟ها؟!
*شیوا محجل* آجی قابلی نداشت وظیفه ام بود دیرم شد ببخشید.واسه ختم والا به نظر من اینا رو تموم کنیم تا به بعدیش برسیم!
*مائده* عزیز دلم به سولماز هزار بار گفتم اما قبول نکرد..اصلا براش ناراحت نیستم!ارتباط قلبی سولماز محشره!دلش خیلی پاکه…ننوشته عمو میخونش!
*فرشته شیخ زاده* خیلی ممنون.من کاری نکردم..خوشحالم که ناراحتیت برطرف شد..خوشحالم که اینقدر خوب منظورمو گرفتی!اصلانم ازت ناراحت نیستم..راستی چند سالته؟
*شیرین*عزیز آجی،ممنون که درکم کردی…آجی کاش توی پیامک ها و کامنت ها میشد تموم حس اون لحظه اتو منتقل کنی.آجی دیگه هیچوقت چیزی نمیگم که از روش چند برداشت بشه.هیچوقت.ببخش اگه ناراحتت کردم…ته دله کوچولوتو خالی کردم به قول خودت!بوس
گمنام، خانوم عباسی و مهر فروتن عزیز ممنون از راهنمایی هاتون.یه بوس شکلاتی.
*همای عمو* وای هما..هماییییی 😦 از من چرا ناراحت بشی؟مگه دست منه؟آخه نمیخوام سر وبش هیچ دخالتی کنم..اصلا میگم خودش بیاد جوابتو بده!چقدر قشنگ با داداشی صحبت کردی دلم وا شد…به نظرت کامنت هامونو میخونه؟اگه بگیم بخونه چی؟
التماس دعا
(دخترعموتون)
سلامممممممم عموجونم * سلامممممم ابجی های مهربونم
*ابجی هما*سلام دخترعمو ممنونم ازت.تو این ….سالی که از خدا عمر گرفتم به خاطر اسمم همه همین ارزو رو برام میکنن ارزوی خوبیه نه؟
*ابجی معصومه*سلام دختر عمو خوبی دختر؟ابجی نماز روزت قبول باشه .
*ابجی مائده*از دست تو دختر .ابجی اره بینیم خوب شده(میخواستم به دکتره بگم بینیمو مثل عموپورنگ عمل کن گفتم اگه بگم بهم میخنده)ابجی یه پیامک بهم بزن میخوام شمارتو داشته باشم.ممنونم ازت که اینقدر مهربونی.
*ابجی ژاله* امروز موقع سحر اینقدر یادت کردم….. اخه نشسته بودم داشتم برنامه کانال 1 میدیدم چقدر این مجریش دوست داشتنیه نه؟(البته به عمو جونمون که نمیرسه)دیدم تو شهرتون گرگان اذان گفتن یادت اوفتادم گل گلکم دوست دارم ابجی.هر وقت سایتتو اپ کردی خبرمون کن.
*ابجی شیوا*خوبی دختر عمو؟کی واسه عمو بهروز باید ختم قران بگیریم ؟چه روزیه؟مارو هم خبرکن.
ابجی ها سر افطار واسه ماهایی که امسال کنکور دادیم دعا کنید دیگه فک کنم چند روز دیگه جوابا رو میدن…. دعا کنید هممون رشته مورد علاقمونو قبول شیم
بای
عمو جون عاشقتم ***عمو جون دوست دارم***www.amoo300.blogfa.com
تالار گفتوگوی طرفداران عموپورنگ افتتاح شد*****
http://dadashi.mihanbb.com
از خود عمو وبچه ها می خوام که اونجا عضو بشید لطفا!!!!!منم ناظم ارشد اونجام
می خوام که عمو با نام داریوش فرضیایی اونجا عضو بشه اگه قبول نکنی ناراحت میشم
عمو جون عاشقتم ***عمو جون دوست دارم***www.amoo300.blogfa.com
سلام ممنون از شما به غیر این وبلاگ در هیج جای دیگر فعالیت نخواهم داشت به همه دوستان و طرفداران هم اعلام می کنم در قبال موضوع گفتگوهای سایر وبلاگها و انجمنها نیز بنده را وارد نکنند مطمئن باشید بهتر از اینجا هیچ جای دیگری پیدا نخواهید کرد چون شخصا روی تک تک کامنتها و موضوعات نظارت مستقیم دارم برای طرح سوالات هم فقط اینجا کلیک کنید
به نام خالق گیتی
سلام عموی مهربونم…خوبین؟…خوشین؟…سلامتین؟
وای عمو همین که من میخوام بنویسم سرم شروع به گیج رفتن میکنه…
.
بذارین به بروبچ اینجا هم سلام کنم که اینهمه وقت میذارن و با همه احوالپرسی میکنن:
.
آبجی بزرگه!
آبجی دلم برات تنگ شده…راستی آبجی اون روز تو سریال پنجمین خورشید دیدی که محسن خواهرش مریم رو آبجی بزرگه صدا کرد؟…یه لحظه خندم گرفت…راستی از اطلاعاتی که در مورد سینما شیرین دادی خیلی ممنون بابا آبجی بزرگه با اطلاعات شهری!…راستی من دیروز نقشه تهران و گذاشتم جلومو اون محله جوادیه که عمو اینا اونجا بودن و پیدا کردم و کلی ذوق کردم…حتی بیمارستان بهارلو رو هم پیدا کردم…ولی یکم طول کشید…همش با خودم میگفتم حتماً همون نزدیکیاست که بالاخره پیداش کردم…اونجا که همش صدای قطار و هلی کوپتر هستش عمو اینا اونجا یعنی راحت بودن یا نه؟…ولی حیف که سینما ها رو تو نقشه نشون نداده بود و گرنه میخواستم پیداش کنم…خلاصه دیروز بابام بهم میگه جایی قراره بری؟…ولی کلی حال داد که یه سیر و سفری تو تهران کردم جای همه آبجیا سبز…دوستت دارم امیدوارم کارات به خوبی پیش بره.
.
آبجی سحر!
سحرم چند وقته که اصلاً بهت سلام نکردم…گفتم یه عرض ادبی بکنم…امیدوارم تو هم تو کارات موفق باشی! دوست دارم عزیزم.
.
آبجی مهر…!
بابا ایول به مرامت…سمیه رو پیدا کردی دیگه به ما محل نمیدی!…قبلاً به خاطر آبجی بزرگه هم که شده میومدی پیش من ولی حالا که پیداش کردی……..عیب نداره چون من کوچیکترم پس اول بذارین این دفه من سلام کنم که بعداً نیای بگی که چرا همیشه من باید سلام بدم؟…یادت باشه…دوست دارم عزیزم.
.
آبجی هما!
آره عزیزم من همونم که تو پردیس تشریف دارم…آره خوب یادته که اون مغازه تو شهر ما بود…هر وقت از اونجا رد میشم حتماً سردر اون مغازه رو نگاه میکنم و زیر لب میگم عموووووووووووووووووووو!…آخه من یه جوری عمو میگم که دوستم اینقده خوشش میاد اونم یاد گرفته همینجوری عموووووووووو میگه!
.
آبجی مائده!
عزیزم نمیدونم از اون آبجی دریا که نوشتی منظورت من بودم یا نه؟…آخه اینجا یه دریای دیگه هم هست؟…از اینکه خوشحالی که برنامه رو دیدم ممنونم…امیدوارم هر برنامه ای از عمو پخش میشه همه بتونن ببینن چون واقعاً سخته که آدم نتونه ببینه!
.
آبجی ؟؟ یا آبجیه عباسی!
ممنونم که یه بار اسم همه رو که منم توش بودم به ترتیب حروف الفبا نوشتین!…میگمااااااااااااااا توضیح در مورد اسمتون واقعاً برام جالب بود…اگه اینجوری باشه که همه ما این سوال تو ذهنمون هست…حالا من نمیدونم که عمو از کجا فهمیده که فامیلی شما چیه؟…خلاصه همین دیگه…راستی اونجوری که فهمیدم شما ترکی هم بلدین آره؟…پس چوخ ایستی رم سنی.
.
آبجی دارینوش!
حالا من گفتم آبجی یعنی شما دخترین؟…معنی اسمتم قشنگه…نمیدونم اسم واقعیته یا اینجا با این اسم میای به هر حال قشنگه…راستی از اینکه نتونستی ماه عسل رو ببینی واقعاً متاسفم!…درکت میکنم که آدم چه حالی میشه…مخصوصاً که بچه ها همش میان از ماه عسل میگن آدم ناراحت میشه!
.
آبجی نیلوفر و آبجی رامینا و آبجی شیرین و آبجی شیوا و دیگه کی قرار بود کنکور بده!…آهان سولماز هم داده بود
خوبین؟…چیکار میکنین؟…امیدوارم که جوابای خوبی از کنکورتون بشنوین…دوستتون دارم.
.
آبجی ژاله!
تو که به ما محل نمیدی…اومدم پردیست پشیمون شدم…حالا ولش کن امیدوارم تو هم تو کنکورت موفق باشی!
راستی علی فرهاد روش مثل اینکه اینجور معلومه پسر عموته آره؟…وقتی عمو اینو گفت گفتم فرهاد روش؟ …مامانم گفت چیه میشناسیش؟…منم گفتم آره بابا!…حالا دیگه زیاد تو جزئیاتش نرفتم…راستی تو از عمو خواسته بودی که اسمشو بگه؟
.
آبجی معصومه!
امیدوارم اسم خواهر زاده هاتو عمو بگه و ساحل هم خوشحال بشه…از الان میبینم که چیجوری بالا پایین میپره!
.
آبجی سمانه!
حالت خوبه؟…خیلی وقته که ازت خبر ندارم…امیدوارم خوش باشی.
.
آبجی تینا!
با بچه های مهد چیکار میکنی؟…خوش میگذره؟…خوش به حالت…راستی ستایش رو هم ببوس.
.
آبجی زهرا!
خوشحالم که حال مامان و بابات خوب شده…و از اینکه دیگه نمیتونی بیای درکت میکنم چون منم قراره دیگه نتونم بیام برا همین گفتم روزای آخره با هم سلام علیک کنم.
.
آبجی نرگس!
تو هم امیدوارم تو کارات موفق باشی…خیلی میبینم که بچه ها همش میگن که قراره سی دی برنامه عمو رو بهشون بدی…مگه مغازه سی دی فروشی داری کلک؟…کار خیلی خوبی میکنی که آبجیاتو خوشحال میکنی.
.
خب دیگه همه تموم شد….اون یکیا رو هم که نمیشناسم ولی بهشون سلام میکنم و امیدوارم تو کاراشون موفق باشن و منم ببخشن که اسمشونو نمیگم.
عمویی دیگه من رفتم…عمویی دلم براتون تنگ میشه…نماز روزه هاتون قبول باشه همینطور مال بروبچ اینجا.
……………………………………………………………………….اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
به نام خدایی که شما رو مهربون و صبور آفرید….
عمو سلام
می خوام گله کنم از خودم گله دارم ….. شما گفتید» روزه یعنی آدم باید با نفسش مبارزه کنه و ماه رمضون برای اینه که ما روش پا بذاریم ولی من نذاشتم درسته روزه گرفتم سعی کردم کار هایی که خدا دوست نداره رو انجام ندم تا خدا رو خوشحال کنم ولی یکی از بهترین بنده های خدا رو ناراحت کردم کجای این روزه داریه؟؟؟؟؟؟؟؟؟عمو خدا روزه رو داده تا صبور باشیم ولی بعضی از ماها اگه شما یک روز دیر جوابمون رو بدید ناراحت می شیم!!!!!(منظورم به شخص خاصی نیست)عمو می خوام عوض شم میخوام روش پا بذارم یکی نیست بگه آخه دریا یا بقیه کدومتون می خواید چشم های پاک و معصوم عمو همون چشم هایی که خونه خدا رو دیده خدای نکرده یک کم زبونم لال ضعیف شه؟؟؟؟؟؟معلومه هیچ کدوم !پس یهو 5 تا نظر دادنتون چیه ؟؟(خودم دفعه اول 4 تا نظر دادم که عاجزانه می خوام منو ببخشید)عمو به خدا قسم اشکم داره در میاد عمو ی مهربونم!من همین جا قول میدم هر هرهفته حد اکثر 2 نظر بدم(مگه این که اتفاق خییییییییییییییییییییلی ویژه ای بیفته) قول قول
ترو به خدا وقت دعا برای ما دعا کن اون گوشه های دلتم اگه می شه مارو جا کن
راستی یادم رفت بگم که این عسل کیه که بچه ها میگن؟…مثل اینکه فوت کرده آره؟…یکی بهم جواب بده!
عمو بازم سلام !یه خواهش از شما داشتم ….شما رو به خدا قسمم مواظب خودتون باشید .هر دفعه که می خورید زمین من می میرم و زنده می شم اون دفعه که با سر افتادید خدا رو هزار مرتبه شکر چیزی نشد ولی اگه خدای نکرده لبتون رو تیزی پله می افتاد( خدای نکرده خدای نکرده خدای نکرده ) اگه زبونم لال بخیه مبشد ما باید چی کار میکردیم؟؟؟؟دیگه با خندیدن کی قند تو دلمون آب بشه ؟؟؟؟؟؟؟ با خندیدن کی غم و غصه های دنیا رو یک جا فراموش کنیم؟؟؟ پس التماستون می کنم مواظب خودتون باشید به قول معروف» اگه برای دنیا یک نفرید برای ما همه دنیایید»
یه خواهش دیگه (شرمنده)عمو من انشالله می خوام براتون نامه پست کنم عمو فقط شماره صندوق پستی کافیه دیگه؟؟(4343-19395)بعد این که یه هدیه کوچولو هم توش هست که من نگرانم که سالم به دستتون برسه به همین خاطر اگه(انشالله) سالم به دستتون رسید به من لطفا بگید(با پست پیشتاز می فرستم) (می خواستم نامه رو اسکن کنم دیدم خیلی بی کیفیت میشه)
به نام خدا
سلام عموجون….. و سلام تمام دوستداران عموجون…
می بینم که حسابی اینجا گرم شده…….
*** عموی مهربونم: عموپورنگ *** عموجون من حالا منظورتونو فهمیدم که می گفتید بچه های امروز اهنی هستن… دیروز خونه مادربزرگم مهمون بودیم. دو تا دختر دایی از وقتی اومدن تا وقت رفتن فقط گیم بازی می کردند.. منم بازی کردم اما فقط یکم. بعد گفتم بیایید بازی دیگه کنیم.. منج و مارو پله و بازی های شاد بکنیم… بخدا خیلی کیف میده .. انگار نه انگار… اصلا یه ذره احساس نداشتن… همش بکش بکش.. با این مبارزه کن .. با اون مبارزه کن.. اینجا بود که فهمیدم اهنی ان… حتی شاید سخت تر از اهن با این بازی های خشن… من تنها موندم و مارو پله بازی کردم با شما… به جای شما هم خودم بازی می کردم. شما مهره زرد بودید منم سبز… بازی کاملا عادلانه برگزار شد و اخرش شما برنده شدید!!! یاشاسین عموپورنگ!!!
خیلی دوستتون داریم عمو… التماس دعا
** همای عمو ** سلام عزیزم… طاعاتتون قبول… خانوم محجل؟؟؟ اینجوری گفتی فکر کردم که خیلی بزرگم.. راحت باش.. من یک سال از تو کوچیکترم .. دیگه اینجوری نگو… دوستت دارم.. موفق باشی… رفتی حرم حضرت معصومه واسه ما هم دعا کن.. التماس دعا
** ژاله جان ** باشه هرچی توبگی… ممنون.. یه چیز بگم اون ختم که گرفتی منم شرکت کردم… روز اول ماه رمضون همه شو خوندم تموم شد!!!
**زهرا جعفرزادگان عزیز** سلام چه عجب … کجا بودی؟؟ کم پیدا شدی؟؟ تو یکی از بهترین دوستهای قدیمی منی….دوستت دارم
**شیوا صرامی ابجی مهربونم ** سلام.. نماز روزه هاتون قبول… رفتی سی و سه پل یادی هم از ما بکن (خنده)… التماس دعا
** مهر فروتن گلم ** عزیزم من از دست تو اصلا اصلا ناراحت نبودم و نیستم و نخواهم بود… راستی من اروم رفت و امد می کنم؟!!!!!!
** ؟؟ ** کیفین یاخجیدی؟ نماز اوروشلارین قبول اولسون .. آخیر دمدین هارالی سان؟ مهم دییر… مهم بودیکه ایران نیسان .. قابل خوندنه چی نوشتم؟؟ اخه من تا حالا اذری ننوشتم بلد نیستم
** تاجیک جون ** منم از تو ممنونم به توان 4 .. راستی من شنیدم ابجی بزرگمون هستی.. درسته با کس دیگه اشتباه نگرفتم.. اخه من گاهی الزایمر می گیرم اسمها یادم میره
** مائده گلم ** سلام.. از اشنایی باهات خوشحالم … هیچ وقت هیچ جا عقب نشینی نکن… استوار باش… دوستت دارم.. گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی (نمی دونم… انگار ربطی نداشت… حالا!!)
خدانگهدارتون
به نام خدایی که مالک حقیقی قلب هاست …..
سلام عمویی مهربونم … سلام آبجی های گلم …
عمو جون …. با من قهری ؟؟؟؟ ( گریه ) آخه چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ از دستم ناراحتی ؟؟؟؟ الان داری خشن نگام میکنی ؟؟؟؟ باشه عمو اصلا دعوام کن ولی بعدش زود ببخشم …. باشه ؟؟؟؟ رفتم تو پیامک ها دیدم پیامک آسمان رو پر رنگ کردین …. من که گفتم ببخشید ….. عمو جون اصلا منو نگام کنید …. نه عمو یکم مهربون تر …. اصلا به من میاد بخوام عمو جون خودمو حتی یه کوچولو ناراحت کنم ؟؟؟؟ عمو خودتون میگید ما شما رو به چشم آدم بزرگا نگاه نکنیم اونوقت من که حد اکثر 4 سالمه این جوری نگاهم می کنید ؟؟؟ عموووووووووووووو ( گریه )
عمو اصلا میدونید چیه به قول خیلی از معلم هامون چشم های من پر از سواله … انقدر که کنجکاوم !!!! راجب همه چیز …. میدونم خوب نیست …. ولی حد اقل دوست دارم بدونید اگه سوالی پرسیدم از روی همین کنجکاوی کودکانه بوده …. اگه حتی یه کوچولو فکر میکردم که ناراحت میشین نمی پرسیدم …. اصلا این وبلاگ اسمشو نبر مگه چه قدر مهمه که به خاطرش عموییم از دستم ناراحت شه ؟؟؟؟ راستی عمو حرفای دیروزم رو کلا بزارین به حساب بی خوابی …. امروز بعد سحر تا ساعت 10 خوابیدم ….. بعد از 3 هفته یه خواب کامل رو تجربه کردم … عمو از یک هفته قبل از راه اندازی دستنوشت تا دیشب خوابم نمیبرد ….
اصلا میدونید چیه ؟؟؟ دستنوشت … اون وبلاگ … شما … عمو …….. من …. اصلا به من چه ؟؟؟؟؟
عمو جون هنوز با من قهری ؟؟؟؟؟ آشتی ؟؟؟ تو رو خدا ؟؟؟؟ اصلا من دیگه سوال نمی پرسم خوبه ؟؟؟؟
عمو به خدا دیروز که دیدم با نظر گمنام موافقت کردین یه جوری شدم …. نظرشو از طرف شما که خوندم بغض گلومو گرفت … آخه خیلی خشن بود …
عمو یه چیزی بگم ژاله تعریف میکرد یه بار تلفنی شمارو عصبانی کرده شما گفتین : « شما ها فقط عمو عمو می کنید من هر چی میگم گوش نمیدید »
عمو اینو که تو وبلاگ ژاله خوندم داشتم از ناراحتی میمردم …. عمویی به خدا قول قول میدم از این به بعد هر چی میگید گوش کنم …..
کس که برای عموش قشنگ ترین ها رو می خواد مائده
ســـــــــــــــــلام
خوبین؟فکرنکنم عمو وقت داشته باشن جواب بدن اما
بچه ها این کلوب چیه جریانش؟توروخداهرکی میدونه بهم بگه…
راستش تاحالا ندیده بودم که امروز توی نظرات وبلاگم این پیامو دیدم:
http://www.cloob.com/clubname/amou_purang
سه شنبه 3 شهریور1388 ساعت: 4:1 توسط:محمدحسین(مدیر کلوب عمو پورنگ)
سلام.
بابا پاشید بیاید تو کلوب عمو خیلی سوت و کوره.
به همه هم اطلاع بدین.منتظرم.
سلام ممنون از شما به غیر این وبلاگ در هیج جای دیگر فعالیت نخواهم داشت به همه دوستان و طرفداران هم اعلام می کنم در قبال موضوع گفتگوهای سایر وبلاگها و انجمنها نیز بنده را وارد نکنند مطمئن باشید بهتر از اینجا هیچ جای دیگری پیدا نخواهید کرد چون شخصا روی تک تک کامنتها و موضوعات نظارت مستقیم دارم برای طرح سوالات هم فقط اینجا کلیک کنید
سلام هماجونم
وااااااااااااااااااا چرا اینقدر عذرخواهی میکنی؟!!!قربونت برم اون شب همه دپرس بودن…..اتفاقا وقتی هم باهم دردو دل میکنیم خوبه احساس خوبی به ادم دست میده….چون همیشه دردمون مثه همه….منم که خواهر ندارم دردودل کنیم….منم همیشه حرفاموبه تو وژاله میزنم….بیچاره ژاله که وقت وبی وقت تادلم میگیره گوشی تلفن وبرمیدارم وشمارشو میگیرم و….. انگارژاله شده سنگ صبورهمه مون……خیلی مهربونهههههههه
هماجونم خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی مهربون وبامعرفتی….ودوستت دارم
اینقدرم نگو مزاحمت میشم گلم…
______
راستی زهراجعفرزادگان مگه کجامیخوادبره؟
به نام خدا
عمویی جونی سلام.مثل اینکه داره یواش یواش باورم میشه که این شمایید برامون پیغام میزارید……یعنی باور کنم.!!!!!!!….اینا همش تلاشای دوستای گلم زهرا(جعفرزادگان)ودریا جونه.
عمویی نماز وروزه هاتون قبول باشه……خوبید؟؟؟؟؟وای عمو چقدر تو برنامه ی ماه عسل ماه وعسل شده بودید….اصلا یکی دیگه بودید با عمو پورنگ فرق میکردید……………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………
عمویی جونی خیلی خیلی دوستون دارم – هرروز برنامتو نو با هزار دردسر تا تهش نگاه میکنم…..برنامتون روز به روز داره بهتر میشه …خیلی عالیه….کاش ماه رمضون 324 روز بود تا شما هرروز برنامه داشتید…….عمویی بازم میگم خیلی خیلی خیلی…………………دوچتون دارم ….واین مدتم که اینجا براتون پیغام نمیذاشتم شک داشتم که نکنه این جا سر کاری باشه و………..ولی همیشه سرمیزدم وکامنتای بچه ها رو می خوندم……….
عمویی فقط یه خواهش ازتون دارم …اگه میشه بگید چه روزا وچه ساعتی میایند اینجا سرمیزنید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟یه دنیا ممنونم عمو یی .
خدافظظظظظظظظظ
به نام خدایی که مالک حقیقی قلب هاست ….
سلااااااااااااااااااااااااااااااام عموی گلم ….. خوبید عمویی ؟؟؟ تا 1ساعت و نیم دیگه میاید …. دل من که براتون لک زده … داریم به هر روز اومدنتون عادت میکنیماااا !!!
سلام آبجی مریم گلی عزیزم …. نمیدونم چرا پیدات نیست ؟؟؟؟ دل نگرونت شدم !!!
سلام آبجی زهرا جعفرزادگان …. بچه ها میدونم آبجی دیگه این جا نمیاد … این ها رو از طرف من بهش میگید ؟؟؟ زهرای عزیزم … با اومدن عمو خیلی زود غمها رفتن … یادته چقدر حرف داشتم برای گفتن … چقدر خاطره … حالا برای بیرون کشیدن اون خاطره ها از آرشیو وبلاگم دو دلم … تو دیدگاه من رو نسبت به عمو عوض کردی با حرف هایی که کاملامنطقی بود فکر می کردم این جا که راه بیفته تو فعال ترین عضو باشی … امیدوارم این رفتنت برگشتن داشته باشه ….
سلام آبجی رامینا ….. باور کنمن دیگه دارم از دست این ایرانسل شاکی میشم …. نمیرن بابا … اس ام اس ها هر کاریشون کنی نمیرن …. اما اس ام اس های قشنگ تو میان …. آبجی جون نمیدونم چرا دلم برات تنگ شده ؟! یه مدتی هست که کمتر کامنت هاتو خوندم … یه کمی به من انرژی بده بونم بنویسم بابا !!!
سلام آبجی همای مهربونم …. نمیدونم ؟؟؟ آخه شاید عمو دوست نداشته باشه وبلاگ هامون رو ادامه بدیم … فعلا که هست تا ببینیم چی میشه …. یادش بخیر !!! خودت میگفتی که وبلاگ من خیلی غمگینه …. تصمیم دارم هر هفته یک دونه از خاطره هام رو اینجا بنویسم … تا ببینم نظر عمویی چیه ؟؟
سلام شیرین شیرین زبونم … امروز بهت اس میدم فدات شم …. هم محله ای …. کاشکی شب های احیا با هم قرار بذاریم همو ببینیم .. دو تایی برای سلامتی عمو دعا کنیم ….
سلام مهر فروتن …. من پیشنهادم را دادم … تصویب شد ؟؟؟؟
سلام ژاله ی موخرگوشی …. فکر کنم همه منظور هم رو اشتباه فهمیدیم … تو قسمت پیامک ها !!!! نوشتم عمو نخونه چون بهش قول داده بودم دیگه اسم اون وبلاگ و نیارم وگرنه عمو که غریبه نیست …. به سولماز بگو خوش به حالش … من الان دارم با عمو حرف میزنم ولی چه فایده ؟؟؟ مدام این ترس همراهمه که نکنه از حرفام برنجه … ارتباط قلبی یه چیز دیگس…..
سلام الاهه ی مهربونم وقتی دیدم بابت ماه عسل تو وبلاگم خبرم کردی کلی ذوق زده شدم …. بابا رفیق من سنگ صبور غمهام …. به دیدنم بیا که خیلی تنهام …. هیچ کی نمیفهمه …. ای بابا ببخشید !!! منظورم اینه که دوست دارم باهات حرف بزنم اگه تونستی بهم بزنگ ….
بچه ها همتون رو دوست دارم ….. التماس دعا !!! اگه اجازه بدید می خوام جسارت کنم و به همتون بگم که چقدر خوب میشد اگه حرف هامون یه مسیر مشترک را دنبال میکرد الان همه با هم حرف میزنیم ولی بیشتر احوال پرسی و … هست … اگه عمو موافق باشه یه موضوع واحد انتخاب کنیم و راجبش حرف بزنیم …. البته این فقط یه نظر هست … بازم هر جور آبجی های نازنینم و عموی گلم راحت تر باشن …
کسی که برای عموش بهترین ها رو می خواد مائده
سلام به همگي..به قول قديمي ها حال و احوال خوبه؟كار و بار خوبه؟؟چيكارا مي كنيد؟؟؟
سلام.خسته نباشيد.اين كامنت براي من خيلي مهمه. چون بعضي از بازديدكنندگان تنها به يك بخش سر مي زنند.با اجازه شما به همه پست ها مي فرستمش.
آغاز پايان
آسمان
بهار..پيامكت خيلي قشنگ بود
تينا رادفر نژاد
حسنا حسيني
دريا دوستدار عمو..ياشا..من سيزي چوخ ايسديرم..عمو از روي آدرس ايميلم متوجه فاميلي من شدند.
دارينوش..ممنون معني اسمت خيلي قشنگه..
راميناسادات حسيني..وبلاگت خيلي قشنگه
زهراناظمي
زهرا متقي
ژاله فرهادروش…هميشه نوشته هاي شما رو مي خونم.
سحر..تي جان قربان..درست گفتم؟
سمانه كاوياني
سيد فائزه
سميه تاجيك..دعاهاي قشنگي كردي
شيرين..شيرين و بامزه
شيوا صرامي
شيوا محجل..ساغول سن نجورسن؟ياخجي ادامه ورسن..آفرين
فاطمه عيوض زاده..ياشا
فائزه طرفدار هميشگي عموپورنگ مهربون
فياضي…خوشحالم كه باهاتون آشنا شدم
مهر فروتن..حالتون خوبه؟امروز شما رو نديدم..كجا هستيد؟؟شعار خيلي قشنگي بود*وبلاگ عمو وبلاگ من*
مائده ي مهربون ..فكر نكنم عمو منظورش شما باشيد..راستش يه جورايي منم با اون حرف عمو موافقم
معصومه ي زميني..سلام.خوبيد؟
نيلوفر..حرفات خيلي بامزه است..بخصوص يه جا ديدم نوشتي «بنده ام كه دارم گل لگد مي كنم»..خيلي بامزه بود.
هماي عمو..دوست داشتني و مهربون
مشكات..كجايي نمي بينمت؟هنوز تو شكي؟؟
همه ماها چه در زندگي شخصي و چه در زندگي اجتماعي براي راحتي و رسيدن به آرامش مطلوب قوانين خاصي داريم.مثلا:براي دوستي ها و روابط قوانين خاص خودش راداريم.براي مدرسه،دانشگاه يا محل كار هم باز قوانين خاص خودش را داريم.همه اين قوانين و ضابطه ها تنها براي اين بوجود آمده اند كه ما بتوانيم در هر شرايطي به نحو درست با مسايل كنار بياييم.فرض كنيم توي مدرسه هيچ قانوني براي رفت و آمد دانش آموزان وجود نداشته باشه اون وقت چه اتفاقي مي افته؟
نبودن قانون در هر جايي باعث ميشه كه سنگ روي سنگ بند نشه..قصه اين وبلاگم شده همون قضيه سنگ روي سنگ بند نشدن..مي دونيد چرا؟چون قوانينش زير پا گذاشته ميشه..چون به قوانينش وارد نيستيم و فراموشش كرديم
*بهار *گفت:فضاي اينجا جور ديگه است..گفت:از اين همه عشق و دوست داشتن بي حد و اندازه مي ترسم
*ژاله*گفت:نمي تونم براحتي به عمو بگم دوست دارم
*مائده*گفت:هميشه نگران عمو هستم
*مهر فروتن*گفت:در قسمت پيامك ها درد و دل نوشته اند
*شيرين*گفت:براي گرفتن جواب از عمو انقدر اصرار نكنيم
همه اين اتفاق ها براي اين مي افته كه قوانين اينجا رعايت نميشه.من با كمك از نوشته هاي شما چند تا از قوانين اينجا رو براتون مي نويسم
1)سوالات تكراري نپرسيم.
2)وارد مسائل شخصي و خصوصي عمو نشيم.هر كدام از ما براي خودمون يك حريم شخصي داريم كه ديگران نبايد از آن مطلع شوند.
3)صرفا بخاطر جواب گرفتن از عمو اينجا نياييم.براي گرفتن جوابم اصرار نكنيم.عمو كه نمي تونه جواب تك تك كامنت ها رو بده.
4)كامنت ها كوتاه نوشته بشه..خداييش ما خودمونيم حوصله خوندن 5 خط كامنت رو داريم؟چه برسه به 800سطر
5)زياد حرفاي احساسي و به قولي…..نزنيم.فضاي اينجا كودكانه ست.
6)در هر بخش مرتبط با اون بخش كامنت بگذاريم
7)به عمو و به هم ديگه احترام بگذاريم
8)بخطر اين وبلاگ از درس و زندگي خودمون نزنيم.
9)مدام از عمو نپرسيم كه فلان وبلاگ يا سايت مال شما بود يانه..عمو اينجا رو درست كرده كه از دست همه وبلاگ ها و سايت هاي تقلبي رها بشه ..عمو با درست كردن اين وبلاگ همه ابهامات رو از بين برد.پس ديگه در اين مورد چيزي نپرسيم.
10)قسمت سنگ صبور قسمت پيام هاي خصوصي نيست.عمو در اون بخش اختيار تاييد شدن و يا تاييد نشدن كامنت ها رو به دست خودمون سپرده.هركس دوست داشتن كامنتش تاييد ميشه و هر كس دوست نداشت تاييد نميشه.همين
من همه اين قوانين رو با استفاده از نوشته هاي شما نوشتم.اگر موردي هست كه من يادم رفته شمام كمك كنيد تا بتونيم قوانين اينجا رو بياد بياريم و بهش عمل كنيم.
اگر حد و حدود اينجا رعايت بشه..نه فضا سنگين ميشه..نه عجيب ميشه..نه بزرگونه ميشه..و نه ترسناك ميشه
قبل از همه هم خودم رو مي گم كه واقعا قوانين اينجا رو خيلي زير پا گذاشتم.
سبز و آسماني باشيد.
salam amoo emruz mage nemiain?
hatman bade in barname miain…na?
vay chera naumadin?
akhjoon umadin….man beram
سلام!
**معصومه ی آسمانی** سلام! خوبی؟ من هم خوبم. چه خبر از درس و دانشگاه؟ البته الان تعطیلین دیگه؟ راستش من معصومه نامی می دیدم اما نمی دانستم خودت هستی یا نه. از تابستان من پرسیدی. راستش گلایه نباید کرد اما حکایت کنم برایت که تابستان من برای امتحانات و بعداز آن برای پروژه ام گذشت و دارد می گذرد. خوب از آب و هوا گفتی و شرجی طاقت فرسای اهواز. تا حدودی آشنایی داریم خدمت این شرجی! البته از نوع بندرعباسی اش!! تابستان شما چه طور است؟ خوش می گذرد؟
**زهرا جعفرزادگان گرامی** سلام! البته گفتی که نمی آیی اینجا یا کم می آیی. خوب دوستان در تماس با این ایشان پیام مرا برسانند. گفتی سخنم آرامش خاصی دارد. شما لطف داری. راستش را بخواهی نگرانی بزرگ من در این دنیای مجازی این است که خدای نکرده سخنم باعث رنجش کسی نشود. این سخنت کمی مرا آرام تر کرد. البته این نظر شماست. خوب زهرا جان! خدا را شکر که پدر و مادرتان در سلامت اند و ان شاالله روزهای بهتر در راه است. آرزوی سرفرازی برایت دارم.
**ژاله فرهادروش عزیز** سلام! گفتی مفهوم شعار وبلاگ عمو وبلاگ من چیست. خوب خودت جوابش را دادی همان شهر من خانه ی من. این شعار برای این طرح شد که کمی برای این دنیای مجازی و صاحبش احترام و ارزش قایل شویم و همانگونه که دوست داریم وبلاگ هایمان منظم باشد ( البته من وبلاگ ندارم)، برای وبلاگ عمو هم همین اصل را رعایت کنیم. به عبارتی همان » هر چه برای خود می پسندی، برای دیگران هم پسند.»
**خانم عباسی** چی شد؟ سخن از سن به میان آمد دیگر پشیمان شدید از آمدن؟ شما هم؟!
** همای نازنین! ** من منتظر پاسخ شما هستم. البته امیدوارم سخنم شما را نرنجانده باشد.
** سحر خوبم** شما فراموش نمی شوی. یعنی من تا جایی که بتوانم شما را پر رنگ نگه خواهم داشت. سحر جان! منظورت همان کم نوشتن و اذیت نکردن آقای فرضیایی است؟ فکر کنم تا به حال متوجه فضای اینجا شده ای که بار را داریم از دوش آقای فرضیایی برمی داریم. به عبارتی بچه ها وسط اند و از هم خبر می گیرند و اگر خدا بخواهد با هم بحث می کنند. در این میان چند کلامی هم با عمو خواهد بود و البته ناظرند. خوب نظر شما چیست؟
** سمیه تاجیک! دوست خوبم! ** ماشاالله به این همه اطلاعات سینمایی! شماره ی ملی هم دارید؟! شوخی کردم. به دل نگیر. این اطلاعات به خاطر اقتضای کاری و فعالیتی شماست. برایت موفقیت در کارت آرزو دارم.
** دریا جان! دریای دریایی! ** داشتیم؟ من که همیشه به یادت هستم. شما کوچیکتری؟؟؟ مزاح می فرمایین؟!!
** مائده جان! ** یعنی قرار است لو برویم؟! خوب پس خداحافظ شما!! البته بنده همچین هم مجهول نیستم. خوب بد نیست برای شروع. اما قبل از آن بگو این معرفی نامه شامل چه چیزهایی است؟
سلام عمو.
وسلام دوستان عزيز.
راسيتش الان نيگا زدم ديدم كه فك ميكنم عموجون گفتن عارفه جون از قلم افتاده البته نميدونم عمو نوشته بودن يا نه . اما به هرحال راسيتش من به تموم بچه هايي كه توي اين پست تااون لحظه كامنت گذاشته بودن سلام عليك كردم و كامنتي از عارفه جونم نديدم بازم شرمنده ازش عذرخواهي ميكنم و التماس دعا دارم .
اگر ميخواستم تموم بچه هارو بگم كه پس خيلي طول ميكشيد عموجون اخه خيلي زيادن ماشالله پس بااين حساب خيلياااا از قلم افتادن. از همشون معذرت ميخوام.
عمو انشالله امشب اگه خدا بخواد ميخوام سرتونو شلوغ كنم.
فعلا…
به نام خدایی که هر چی از مهربونیاش بگیم کم گفتیم
سلامممممممممممممممممممممم عموجونم
تا حالا صدای یه جیغ بنفش و شنیدین ؟؟؟؟ عمو وقتی اومدین تو استدیو من یه جیغ بنفش زدم طوری که مامانم دو متر پرید بالا و گفت : چی شدهههههههههههههههه؟؟؟؟
منم با همون هیجان اولیه داد زدم : نگاه کن مامان … عمو لباس نارنجی پوشیده … واییییییییییییییییییییییییی
حالا بنده ی خدا مامانم سر در نمی آورد کجای لباس نارنجی پوشیدن انقدر خوشحال کنندس ….. عمو کفشاتونم نارنجی بود …
دستکشای سهند هم نارنجی بود …
ولی خدا وکیلی میگم … خیلییییییییییی خوش تیپ شده بودید ….
عمو جون اون دو قلو های افسانه ای رو از کجا پیدا کردین ؟؟؟؟ با نمک بودن ….
عمو جون انقدر امروز با دهن روزه جیغ کشیدم که دیگه صدام در نمیاد … الان که دارم مینویسم دارم قهقه میزنم …
عموووووووووووووووووو دوستتتتتتون دارممممممممممممممممم ….. امروز فوق العاده بودین ….
شما تو کل دنیا تکین …..
تو رو خدا وقت اذون برای ما دعا کن ….. اون گوشه های دلتم اگه میشه ما رو جا کن ….
مواظب خودتون و مهربونیاتون باشید …
کسی که عموشو از دنیا بیشتر دوست داره مائده ….
به نام خدا
سلام عموجون…واقعا امروز برنامه تون عالی بود ولی اول برنامه حسابی زهر ترک شدیم… چرا منو بابامو باباش رو پخش کردن؟
خیلی ناراحت شدم فکر کردم نمی یایید.. اما با خودم گفتم عمومون حتما میاد… و اومدید… وای عمو چقدر قشنگ شده بودید (همیشه قشنگید) به قول اون دوتا دوقلو: عموپورنگ خیلی خوشگل هستید..
اسپند یادتون نره!!!
راستی عمو دستکش ظرف شستن زنانه مردانه نداره که.
عموجون نمیشه وقت برنامه تونو زیاد کنند.. همش 44 دقیقه اونم وسطش یه کارتون … تقریبا 38-39 دقیقه.. کم نیست یکم؟
دعامون کنید تا خدا همیشه ازمون راضی باشه.
خدانگهدارتون
سلام:
متاسفانه نميونم به وبلاگ اصليتون بيام. بخاطراينكه از كارت اينترنت اميدان استفاده ميكنم. البته با بقيه كارتها ميشه اومد اما من از اميدان استفاده ميكنم. چيكار كنم؟؟؟؟
ميگه فيلتر شده!!
سلام عمو جونم…
وای اصلا فکر نمی کردم یه همچین جایی واسه طرفداراتون باشه ..
کلی از فضای این جا خوشم اومده…
دیگه عمو اگه دیدین هی میام این جاکامنت میذارم ناراحت نشینااااااااااااااااااااااا :-»
کلی دوستون دارم
من همیشه دوستت دارم عموووووووووووووووووو جونم من توی این دیار غربت شما رو که تو تلویزیون میبینم یاد روزای خوش ایران و دوران نوجوانی میافتم و کلی ذوق مرگ میشم فقط یه خواهش دارم ازت عمو کارهای اولیت رو زیاد نگاه کن اجرات که ماهه ولی از مدل عمو پورنگ خارج نشو بزار گذشته های زیبا همیشه همراهمون باشه خیلی دوستت دارم
سلام عمو جوووووووووووووووووووووووووووووووووووون
نمي دوني چقدر خوشحالم وب شما رو پيدا كردم واين كه خوشحالم وبلاگتون توي وردپرسه
چون بيشتر وبلاگ بازيگرا و مجري ها توي بلاگفاست.حالا بگذريم
من هنوز كه هنوزه با اينكه كمي سنم رفته بالا(حال فكر نكنيد پيرمردشدم ها)برنامه شما رو مي بينم وفتي مامانم يابابام مي يان سري شبكه رو عوض مي كنم.چي ربطي داشت.
اندازه خودم عمووووووووووو دوست دارم.
بنام خدا
سلام عمو جون
برنامتون عالی بود فقط اینکه خیلی کم حرف زدین و وقت کم بود. ولی از سجاد..
وقتی اقای علیخانی از سجاد گفت که بگی بغضی تو گلوم بود که از اول برنامه می خواست بشکنه کهبا گفتن و حرف زدن از سجاد شکست.
هر وقت یاد سجاد میفتم تن و بدنم می لرزه …شاید خیلی های دیگه مثل سجاد بودند اما بی نام وبی نشون اما سجاد……
وقتی از سجاد گفتی و از اون خاطره که رفتی کنار مزارش . اون کلماتی که می گفتی از جلوی چشمام رژه می رفتند و صدای بغض الودت تو گوشم می پیچید که می گفتی :
«قلبم با هر قدمی که برمی دارم تند تر و تند تر میزنه » می گفتی که :» نامه های سجاد از جلوی چشمم رژه می رفتندکه نوشته بو:» عمو حتما باید بیایی شهر ما»
و گفتی تا به این جمله ات رسیدی که من همیشه بایاد این جمله ای که گفتی تنم میلرزه.»سجاد جان! من امدم ولی حالا که این جا رسیده ام تو دیگر نیستی »
و زدی زیر گریه . گریه ات رو نمی خواستم باهات گریه کردمو حالا که هر موقع یاد سجاد می کنم به هق هق می افتم.
با اینکه نمیشناختمش و فقط نامه هاش و از زبون گوش می کردم اما نمی دونم چرا انقدر احساس نزدیکی بهش دارم. انقدر دوستش دارم و از دور بودنش غمم میگیره.
به قول شماسجاد زنده است . همیشه به یادمون هست تو قلبامون زنده است.
می خوام بگم که:
سجادم داداش کوچولوی خوبم فرشته ی مهربونم دلم برات تنگ شده که اگه بودی چقدر خوب بود و حالا که نیستی و حالا که نامه ای از تو به عمو نمیرسه. حالا که فقط یادت
تو خاطر عمو و همه ی بچه هاست می خوام بگم که خیلی مرد بودی با تمام عالم بچگیت خیلی بزرگ بودی . صبور بودی و محکم. که اینکه وقتی عمو بهت زنگ زد جز «الو» و «خداحافظ» چیز دیگری نگفتی و فقط شنیدی. عمو می گفت که «کپ» کردی اما من میگم که اون کپ نبود ین احساس پاک و لطیف تو بود. هیچی بهتر از سکوت برای کسی که دوستش داری نیست و تو با تمام عالم بچگیت اینو ثابت کردی و این یعنی اینکه تو خیلی بزرگ مرد بودی.
ببخشید عمو جون ولی اینم احساس من بود.
یاد و خاطرش گرامی و روحش شاد..
خدانگهدار.